Friday, 9 October 2009

روشنفکر سیاسی، روشنفکر غیرسیاسی

چند ماهی است که دغدغه‌های سیاسی جامعه سیاست‌گریز ما را به خود مشغول کرده و رنگی نو بر افکار اندیشه‌ورزان ما خورده است. جامعه ایرانی که طی حداقل پنجاه سال اخیر از شتابی بی‌مانند برخوردار بوده با دورهای گذار سیاست‌گرایی افراطی و سیاست‌گریزی افراطی متناوبی روبه‌رو بوده و هر دوره گریز، دوره گرایش افراطی را در پی داشته است. این دوره‌های پیاپی به غیر از افکار عمومی، افکار روشنفکران زمانه را نیز با خود همراه کرده و آنها را به شرایط جدید کشیده و از ساحت اندیشه‌ای آنها مطالبات تازه‌ای داشته است. هر روز تازه و هر روز تازه‌تر. جامعه ما در همه ابعادش که غور کنیم مدگرا است. مدی در اندیشه حاکم می‌شود و می‌آید و چون باد می‌رود و فضا مهیا می‌شود برای مد بعدی. جامعه در شتاب هم این را می‌طلبد. متفکر و روشنفکر در چنین جامعه‌ای فرصت غور و کنکاش چندانی ندارد، باید بر بال باد سوار شود و بگذرد تا افکارش خریدار داشته باشد. اما آیا روشنفکر بدون غور می‌تواند روشنفکر باشد؟ آیا می‌توان بر شتاب که رهیافت اندیشه به عمق را ناممکن می‌سازد غلبه کرد و تفکر انتقادی را که بنیان اندیشه روشنفکری است باز تولید کرد؟ بد نیست به یک تقسیم‌بندی نه‌چندان صحیح اما کاربردی تن در دهیم. تقسیم روشنفکر به دو شاخه سیاسی و غیر سیاسی. حداقل در جامعه ایرانی می‌توان به این دسته‌بندی رسید. روشنفکرانی که در راس هرم‌های سیاسی از حزب گرفته تا روزنامه مشغول به فعالیت‌اند و روشنفکرانی که بیشتر به تولید و باز تولید علم، ادبیات و هنر فارغ از دغدغه‌های صریح سیاسی مشغول‌اند. هر چند بی‌گمان سیاست مسئله‌ای فراگیر و دامن‌گیر است و هر انسان غیر سیاسی را نیز ناخودآگاه درگیر خود می‌کند و در ریز‌ترین مسایل اجتماعی، علمی، هنری و ادبی تاثیرگذار است، اما روشنفکر غیرسیاسی درگیر سیاست، خود را تا آنجا آغشته می‌کند که سیاست او را می‌آلاید. او دغدغه‌هایش را در حوزه‌های دیگری تعریف کرده و آنها را جستجو می‌کند اما روشنفکر سیاسی آمال خود را اول در سیاست می‌جوید. برای روشنفکر غیرسیاسی، سیاست یعنی آرامش سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و آزادی بیان، یعنی شرایط مناسب برای بازتولید اندیشه و متن. اما انسان سیاسی بیش از این از سیاست توقع دارد. اما بگذریم از این تشریح تفارق‌های روشنفکر سیاسی و غیر سیاسی
حالا که جامعه سیاست‌گریز ما یکباره سیاست‌گرا شده است وضعیت روشنفکر سیاسی و غیر سیاسی نیز دگرگون شده، تا سالی قبل این روشنفکر غیرسیاسی بود که با مطالبه آزادی بیان در دیدرس نگاه‌ها بود. نویسندگان و هنرمندان معترض به ممیزی و محدویت‌های بیان و پژوهشگران معترض به شرایط نامناسب پژوهشی در علوم انسانی و علوم دقیقه به نوعی پرچمدار روشنفکری و تفکر انتقادی و نقادی نسبت به شرایط جامعه بودند. اینان با مصاحبه‌ها، سخنرانی‌ها و روش‌های گونه‌گون دیگری انتقاد خود را به شرایطی که نامناسب می‌دانستند بیان می‌کردند و نگاه‌ها به آنان بود. اما یکباره جامعه ما که نسبت به هر تحرک سیاسی، نامطمئن می‌نگریست یکباره رخ عوض کرد. یکباره آن مسائل که سالی پیش حیاتی به نظر می‌آمدند بی‌اهمیت جلوه کردند و مسائلی نو آمد؛ مسائلی از جنس سیاست. بی‌شک مد روز، سیاست است تا آنجا که رسانه‌های کاملا غیر سیاسی که در همین وادی اینترنت می‌یافتیمشان امروز لاجرم سیاسی شده‌اند، مگر اندکی که ترس به آنها اجازه جولان نداده باشد. لینک‌های ادبی، فرهنگی، اجتماعی و هنری جای خود را به لینک‌های سیاسی داده و هنر و ادبیات نیز از دریچه سیاست نگاه می‌شود. سیاست نه به مفهوم عامش بلکه به معنای خاصی که در زندگی یک انسان سیاسی یافت می‌شود. و جالبتر که بسیاری از روشنفکرهای سیاسی بی‌آنکه روش انسان سیاسی را بدانند یکباره بدل به روشنفکری سیاسی شده‌اند. آنان نگران جایگاه از دست داده خودند آخر امروز روشنفکران سیاسی به حوزه‌های غیر سیاسی نیز نظر می‌افکند و برای آنها طرح می‌ریزد. روشنفکر در بند که قرار است در یک تراژدی سیاسی نقشی کمیک ایفا کند طرحی می‌ریزد یا طرحی به او ریختانده می‌شود تا حوزه‌های غیرسیاسی نیز به تبع گسترش گستره سیاست، سیاسی شوند. البته این بیشتر کمدی است تا ترژادی، زیرا قدرت، آن قدرت قاهره بی‌دانش می‌خواهد از دانشی که نمی‌پسنددش از متفکری که به واسطه آن دانش نمی‌پسنددش، تفکری غیر انتقادی و البته قابل استفاده بیرون بیاورد تا آن را به کار گیرد و نظام نگرشی خود را بر آن پایه سامان دهد. آن هم درست در حوزه‌هایی که انسان سیاسی ما جایگاه بازیش نیست. حوزه‌ای که روشنفکر خودش را دارد؛ روشنفکر غیرسیاسی را که امروز سرخورده، حرف‌های سیاسی می‌زند. آیا بازی عوض شده است و نقش بازیگران؟ یا این یک تراژدی کمیک باشکوه است که ما درکش نمی‌کنیم؟ این یادداشت غیرسیاسی، راهی برای رسیدن به پایان ندارد جز آن که سئوالی بپرسد ـ مگر تفکر انتقادی جز پرسیدن پرسش است ـ و آن سئوال؛ روشنفکر غیرسیاسی در چنین شرایطی، در این جهان هول‌زده که هر آن احتمال دگرگونی‌اش می‌رود چه می‌تواند بکند؟ راه روشنفکر سیاسی آیا غور و تامل است و گریز از تلاطم روزمره؟ یا باید امروز سیاسی‌تر از هر سیاسی باشد؟

نوشته استاد سعيد طباطبايي
يكم مهرماه هشتاد و هشت
نقل از سايت والس ادبي