Thursday 30 September 2010

امتداد جــــــــــــغرافیای دروغ

از «مدیریت مشترک جهان» تا افشاندن بذرهای اختلاف در خانه ها

چکیده : احمدی نژاد در زمان حضور در نیویورک پیشنهاد کرد 2011 سال "مدیریت مشترک جهان" نامگذاری شود. در این فکرم کسی که در مدیریت داخلی سمبل تکروی، تفرقه، بی اعتنایی به خرد جمعی و حاکمیت قانون و افشاندن بذر اختلافات نه در سطح جامعه که در درون چاردیواری خانه هاست و ماحصل 5 سال مدیریت روابط خارجی از دست دادن همه دوستان و متحد کردن همه کشورهای جهان علیه ایران است چگونه از مدیریت مشترک جهان سخن می گوید

کلمه- جاوید قربان اوغلی: آقای احمدی نژاد برای ششمین سال متوالی در اجلاس سالانه سازمان ملل متحد حضور یافت تا بار دیگر به جنجالی ترین چهره مهمترین نشست بین المللی تبدیل گردد. او از سال ۱۳۸۴ که ریاست دولت را در دست گرفته تا کنون بدون هیچ وقفه ای در اجلاسهای سالانه مجمع عمومی حضور یافته است. حضوری که هرسال جنجالی تر از سال قبل بود و ظاهرا او و اتاق فکر ش در مقر پاستور اصرار بر این دارند که حواشی حضور او آنچنان بر متن و اهداف اصلی سفر غلبه نماید که همه تحقیر های ناشی از سخنرانی برای صندلی های خالی سالن، مصاحبه های کسل کننده با خبرنگاران و ملاقات و عکس یادگاری با افراد درجه سه و چهار حاضر در نیویورک تحت الشعاع چهره جنجالی ای و تبدیل شدن به سوژه اصلی رسانه های بین المللی و البته رسانه ملی قرار گیرد

علاوه بر حضور ششگانه در اجلاسهای سازمان ملل، آقای احمدی نژاد با حضور در سه اجلاس بین المللی برگزارشده از سوی سازمانهای وابسته به سازمان ملل شامل اجلاس جهانی غذا (فائو) در ایتالیا (سال ۱۳۸۷) کنفرانس مبارزه با نژاد پرستی موسوم به دربان ۲ در ژنو(۱۳۸۸) و کنفرانس بازنگری پیمان عدم اشاعه هسته ای در نیویورک ( سال ۱۳۸۹) رکوردی –احتمالا غیر قابل تکرار– از حضور یک دولتمرد جمهوری اسلامی ایران در اجلاسهای سازمان ملل طی۳۱ سال گذشته را به نام خود ثبت کرده است .رکوردی که احتمالا تا سالیان متمادی همچنان در اختیار خود خواهد داشت

طی ۲۶ سال( از اول انقلاب تا پایان دوره ۸ ساله آقای خاتمی) شهید محمد علی رجایی(نخست وزیر) و سه رییس جمهور (آقایان خامنه ای – رفسنجانی و خاتمی ) ۵ بار در مجمع عمومی سازمان ملل شرکت کرده اند در حالیکه آقای احمدی نژاد طی ۵ سال ریاست خود بر دولت به تنهایی ۶ بار میهمان این نشستها بوده و چنانچه ذکر شد سه بار نیز در نشستهای گوناگون برگزار شده از سوی سازمان ملل حضور یافته که یکبار ازاین سه نیز (اجلاس مبارزه با نژاد پرستی) با حضور وزرای خارجه اکثریت کشورهای عضو سازمان ملل در نیویورک برگزار شد و آقای احمدی نژاد تنها رییس کشور حاضر در این اجلاس بود

حضور روسای جمهور( و شهید رجایی نخست وزیر) در این اجلاس بصورتی کاملا گزینشی و هدفمند و در مقاطعی حساس صورت گرفته که بالضروره مسائل و مشکلات کشور با نظام جهانی را مطرح و طرحها و ایده هایی را برای برون رفت از آن ارائه نموده اند

محمد علی رجایی اولین مسول عالیرتبه پس از پیروزی انقلاب اسلامی بود که در زمان ریاست بنی صدر در سال ۱۳۵۹ در مجمع عمومی سازمان ملل متحد سخن گفت. هدف از این حضور در اولین سالهای پس ازسرنگونی رژیم سلطنتی و روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی کاملا مشخص بود کمااینکه نطق افشاگرانه رجایی در بیان گوشه هایی از مظالم مظام استبدادی و تبیین اهداف ملت ایران در سرنگون کردن حکومت خودکامه محمد رضا پهلوی را به نمایش گذاشت تا جو سلطه رسانه ای غرب در سیاه نمایی شرایط ایران پس از انقلاب را در افکار عمومی جهان بشکند

آیت الله خامنه ای در سال ۱۳۶۶ و در بحبوبه جنگ تجاوزکارانه رژیم عراق و حمایت قدرتهای مسلط جهان از رژیم صدام به نیویورک رفت تا فریاد مظلومیت و عدالت خواهی یک ملت و انقلاب برزگ اسلامی را در بزرگترین همایش جهانی به نمایش بگذارد

آقای هاشمی رفسنجانی طی ۸ سال ریاست خود بر دولت در هیچیک از اجلاسهای سازمان ملل شرگت نکرد و همه ساله علی اکبر ولایتی وزیر خارجه –وقت- را به نیویورک اعزام کرد تا از منافع کشور دفاع نماید

آقای خاتمی در سال ۱۳۷۸ با اولین حضور خود در نیویورک ایده”گفتگوی بین تمدنها” را پیشنهاد کرد تا خود به چهره ای ماندگار در سیاست جهان و ابتکارش به عنوان گفتمان غالب دهه گذشته تبدیل گردد. سازمان ملل متحد در اقدامی که برای همیشه موجب فخر ملت بزرگ ایران خواهد بود سال ۲۰۰۱ را به عنوان سال گفتگوی بین تمدنها نام گذاشت تا بدین ترتیب ملت بزرگ ایران منادی صلح در جهان باشد. دو سال بعد در سال ۱۳۸۰ باردیگر در سازمان ملل حضور یافت تا پس از حادثه ۱۱ سپتامبر از ایده خود به عنوان راهی برای برقراری صلح در جهان در مقابل جنگ افروزی قدرتهای جنگ افروز مسلط دفاع نماید

وجه مشترک حضور این افراد در اجلاس نیویورک حفظ شئونات کشوری بزرگ و ملتی سرفراز و با سابقه ای درخشان در تاریخ و تمدن بشری بود. از نظر شخصیتی نیز وزانت، وقار، متانت رجایی، خامنه ای و خاتمی نمایشی از عظمت، اقتدار و ادب ملت بزرگی بود که لاجرم همه را به تکریم و احترام آنان وادار می کرد. اما اکنون ششمین سال متوالی است که “احمدی نژاد”بیش از آنکه در این مجمع بزرگ جهانی ملت بزرگی را نمایندگی کند، ایران و رییس جمهور جنجالی آن به سوژه ای تبلیغاتی تبدیل شده است تا کشوری تاریخ ساز و تاثیر گذار بر تاریخ وتمدن چهره ای خشن، جنگ طلب در منظر و مرآی جهانی قرار داده شود و اهداف بزرگ این ملت که حرفهای فراوانی برای گفتن و ایده های بزرگی برای ارائه به جهان دارد در هیاهوی حضور بی هدف اما جنجالی احمدی ن‍ژاد در مجامع بین المللی در محاق رفته و به جای عشق و محبت و انسانیت شخم نفرت و کینه و عداوت در دلهای مردم جهان نسبت به ایران،ملت و انقلاب بزرگش می کارد

احمدی نژاد در زمان حضور در نیویورک پیشنهاد کرد ۲۰۱۱ سال “مدیریت مشترک جهان” نامگذاری شود. در این فکرم کسی که در مدیریت داخلی سمبل تکروی، تفرقه، بی اعتنایی به خرد جمعی و حاکمیت قانون و افشاندن بذر اختلافات نه در سطح جامعه که در درون چاردیواری خانه هاست و ماحصل ۵ سال مدیریت روابط خارجی از دست دادن همه دوستان و متحد کردن همه کشورهای جهان علیه ایران است چگونه از مدیریت مشترک جهان سخن می گوید. علاء الدین بروجردی رییس کمسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس که از حامیان و همفکران ایشان است چندی قبل گفت “محبوبیت ایران در اندونزی قبل از انتخابات ۸۰ در صد بود که بعد از انتخابات به ۲۷ درصد کاهش یافته است(خبر آنلاین ۱۱ تیر ۱۳۸۹). این تنها نمونه ای از دهها شاهکار مدیریتی کشور است که ۵ سال است آقای احمدی نژاد زمام امور اجرایی و مدیریت روابط خارجی آن را در دست گرفته و بی اعتنا به همه نهادهای قانونی فعال مایشاء در همه کارهاست

شش سال متوالی است که احمدی نژاد به نمایندگی از ملت ایران به سازمان ملل متحد می رود تا حرفهایی را تکرار کند که حتی برای مردم کوچه و بازار که زیر فشار هزینه های زندگی کمرشان خم شده نیز تکراری و ملال آور شده است، چه آنان نیز بخوبی می دانند که اگر نه همه ولی بخش مهمی از این همه مشکلات زندگی روز مره آنان ناشی از سیاستهای غلط و توهمات رییس دولت در مناسبات خارجی است که امروز حتی کشوری مانند ترکیه و لبنان نیز به تبعیت از قطعنامه های شورای امنیت به جمع تحریم کنندگان کشورمان می پیوندند و روسیه که حتی همه یا بخشی از پول موشکهای اس ۳۰۰ را نیز پیشاپیش از جیب ملت ایران دریافت کرده اعلام می کند که”بدلیل تحریم های بین المللی روسیه موشکها را به ایران تحویل نخواهد داد”

در سخنرانی های آقای احمدی نژاد در مجمع عمومی طی دو –سه سال اخیر هیاتهای فراوانی در اعتراض به لحن و ادبیات رییس جمهور ایران سالن اجلاس را ترک کردند که صندلیهای خالی سالن اجلاس نمایانگر وضعیت ما در صحنه بین المللی است. در حالی که حتی در بحبوحه جنگ تحمیلی و زمانی که صدام فریاد دروغین صلح طلبی سر داده و ایران متهم به ادامه جنگ بود رییس جمهور وقت کشور(آیت الله خامنه ای) در مجمع عمومی سازمان ملل شرکت کرد، با صلابت از حقوق ایران دفاع کرد و حرفهایی به مراتبط انقلابی تر از سخنان احمدی ن‍ژاد را در سخنرانی خود به گوش عالمیان فریاد کرد ولی نمایندگان همه کشورها در سرجاهای خود نشستند و آن سخنرانی را تا انتها گوش کردند

آقای خاتمی در جلسه افتتاحیه مجمع عمومی سازمان ملل(۱۳۷۸) که بیل کلینتون نیز در آن سخنرانی می‌کرد،شرکت نکرد اما همتای آمریکایی آقای خاتمی در زمان سخنرانی رئیس جمهوری ایران در مجمع عمومی سازمان ملل حاضر بود، پس از سخنرانی آقای خاتمی هم تلاش‌هایی از سوی هیات آمریکایی برای دیدار دو رئیس‌جمهوری ایران و آمریکا انجام شد که با امتناع هیات ایرانی به نتیجه نرسید

و از طرف دیگر، آقای احمدی نژاد در همین سفر اخیر خود در مصاحبه با یک خبرنگار که در باره روابط ایران و امریکا سوال کرده می گوید: این من بودم که از اوباما برای گفت‌وگو دعوت کردم حتی برای وی نامه نوشتم و پاسخی دریافت نکردم و حتی اعلام آمادگی کردم که حتی برای صحبت با وی در حضور دیگران در سازمان ملل اعلام آمادگی کردم و در آخرین اقدام نیز سارا شورد آزاد شد اما پاسخ چندانی دریافت نشد

بر اساس آموزه های دینی ما “دروغ” گناهی بزرگ و سرچشمه همه گناهان و پلشتیهاست و اگر از یک فرد عادی قابل اغماض باشد برای یک دولتمرد”ذنب لا یغفر” است. اگر چنین است چرا باید رییس یک کشور در مقابل دیدگان حیرت زده میلیونها انسان که از حکم سنگسار یک زن خاطی در ایران آگاهند و بعد از مصاحبه آقای احمدی نژاد نیز در رسانه های مجازی متن حکم را دیدند این حکم را نفی علی الاطلاق کرده و بکلی منکر آن گردد و بگوید”هرگز به سنگسار محکوم نشده و…من که نماینده حکومت ایران هستم از آنچه شما می گویید اطلاعی ندارم” و بدینسان باعث مضحکه خود و کشور گردد. آنهمه دروغ و آمارهای کذب در داخل کافی نیست؟ تا جغرافیای دروغ تا نیویورک هم امتداد یابد. اگر در همان سال ۱۳۸۴ که ایشان آن ادعای مضحک “هاله نور” ی که او را در بر گرفته بود و حضار برای شنیدن سخنرانی اش پلک نمی زدند را مطرح کرد با آن برخورد قاطع می شد امروز شاهد ریشخند دنیا در باره تکذیب قاطع حکم شرعی سنگسار آن زن از زبان رییس دولت نبودیم

بطور اصولی زیاد سخن گفتن زیبنده سیاستمداران نیست و بفرموده مولای متقیان تا سخن در دهان است بنده انسان است و آنگاه که بر زبان جاری شد انسان بنده آن است. آقای احمدی نژاد زیاد سخن می گوید. در یک هفته حضورش در نیویورک تنها دو برنامه رسمی داشت، نشست هزاره سازمان ملل و سخنرانی در مجمع عمومی. بقیه حواشی بود که بر متن غلبه کرد. کافی است نگاهی به سایت رسمی ایشان نگاهی بیندازید. مصاحبه های متعدد با رسانه هایی که در حالت عادی و در تبلیغات رسانه ملی و کیهانی بلندگوهای صهیونیستی هستند. عکس یادگاری با کسانی که اگر سید محمد خاتمی و یا حتی وزیر خارجه خودش با آنان می گرفت کفن پوشان در اعتراض به این اقدام ضد اسلامی، خیابانهای تهران و دیگر کلان شهر ها را به تسخیر خود در می آوردند و حکم خلع لباس صادر می کردند. آیا این است وقت ارزشمند بالاترین مقام اجرایی کشور؟

فکر می کنم که زمان آن فرارسیده که عقلای کشور فکری به حال عزت و اعتبار کشور کرده و تا عظمت یک ملت و انقلابی بزرگ بیش از این قربانی خودخواهی ،فزون طلبی و خود بزرگ بینی یک فرد،یک گروه( اگر نگوییم باند) نشده ،در مقابل او ایستاده و مملکت را از سقوط در قعر چاهی که به سرعت در آن فرو می رود نجات دهند

نکند مثل ما مصداق شعر آن شاعر بلند آوازه گردد که سرود

مگر از کومه بر آید دودی
گیرد و آتش ژرفی گردد
ور نه چشمم نخورد آب زمن یا من ها
کابمان سرد،نانمان گرم
حرفمان اما از آتش و خون است مدام


By Javid Ghorban-Oghli as published in Kalame Website
Javid Ghorban-Oghli is Iran’s former ambassador to South Africa.

بهترين دين

مکالمه‌اى بين لئوناردو باف و دالايى‌لاما
لئوناردو باف يک پژوهشگر دينى معروف در برزيل است. متن زير، نوشته اوست
در ميزگردى که درباره «دين و آزادى» برپا شده بود و دالايى‌لاما هم در آن حضور داشت، من با کنجکاوى، و البته کمى بدجنسى، از او پرسيدم: عالى جناب، بهترين دين کدام است؟
خودم فکر کردم که او لابد خواهد گفت: «بودايى» يا «اديان شرقى که خيلى قديمى‌تر از مسيحيت هستند.» دالايى‌لاما کمى درنگ کرد، لبخندى زد و به چشمان من خيره شد ... و آنگاه گفت
بهترين دين، آن است که شما را به خداوند نزديک‌تر سازد. دينى که از شما آدم بهترى بسازد
من که از چنين پاسخ خردمندانه‌اى شرمنده شده بودم، پرسيدم: آنچه مرا انسان بهترى مى‌سازد چيست؟ او پاسخ داد
هر چيز که شما را دل‌رحم‌تر، فهميده‌تر، مستقل‌تر، بى‌طرف‌تر، بامحبت‌تر، انسان دوست‌تر، با مسئوليت‌تر و اخلاقى‌تر سازد
دينى که اين کار را براى شما بکند، بهترين دين است. من لحظه‌اى ساکت ماندم و به حرف‌هاى خردمندانة او انديشيدم. به نظر من پيامى که در پشت حرف‌هاى او قرار دارد چنين است
دوست من! اين که تو به چه دينى اعتقاد دارى و يا اين که اصلاً به هيچ دينى اعتقاد ندارى، براى من اهميت ندارد. آنچه براى من اهميت دارد، رفتار تو در خانه، در خانواده، در محل کار، در جامعه و در کلّ جهان است. به ياد داشته باش، عالم هستى بازتاب اعمال و افکار ماست. قانون عمل و عکس‌العمل فقط منحصر به فيزيک نيست. در روابط انسانى هم صادق است. اگر خوبى کنى، خوبى مى‌بينى و اگر بدى کنى، بدى. هميشه چيزهايى را به دست خواهى آورد که براى ديگران نيز همان‌ها را آرزو کنى. شاد بودن، هدف نيست. يک انتخاب است
هيچ دينى بالاتر از حقيقت وجود ندارد

Sunday 26 September 2010

حکمت خداوند

درد من تنهايي نيست. بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بي‏عرضگي را صبر، و با تبسمي بر لب، اين حماقت را حكمت خداوند مي‏نامند

گاندي

Wednesday 1 September 2010

انتخابهاي ناصواب در حوزه ديپلماسي

Ahmadinejad’s Mal-Diplomatic Selections
Author: Javid Ghorban-Oghli

On August 24, Iranian President Mahmoud Ahmadinejad appointed four new diplomatic representatives to his administration: Esfandiar Rahim Masha’i as his Special Representative on Middle East affairs, Hamid Baqa’ee as his Special Representative on Asian affairs, Mohammad-Mehdi Akhoundzadeh as his Special Representative on Caspian affairs, and Abolfazl Zohrehvand as his Special Representative on Afghanistan affairs. Ahmadinejad’s choices have lead to protests, particularly among the Majles Committee for National Security and Foreign Affairs.
‘Special Representative’ is a 100 percent diplomatic post. That means it belongs to a seasoned diplomat, not (even) a prominent politician. One who is appointed as a special representative should fulfill the following requirements:

1. Should have high-level diplomatic experience.

2. Should be knowledgeable about the problems and challenges of the related geographical entity, its strategic affairs, and his subject country’s macro-policies regarding the designated area. Otherwise, s/he will face many impasses and could hurt national interests of his country with inappropriate remarks.

3. Should be acknowledged as a professional in the diplomatic apparatus. The rationale is clear: the diplomatic body is not the possession of a single individual or organization in Iran. Various power centers influence the ultimate direction of Iran’s foreign diplomacy, including the leadership of the country, the executive power, the Majles Committee for National Security and Foreign Affairs, and Council of National Security. Lack of consensus over the president’s favorite choice for special representative will created disorder and contradiction.

But do Ahmadinejad’s choices fill these requirements? Interestingly, one of the special representatives, Hamid Baghaei, has no diplomatic experience, not even for a single day. I doubt if his expertise reaches even that of a low-ranking expert in the Foreign Ministry. Another choice, Esfandiar Rahim Masha’i, known for his widely criticized precipitous remarks on befriending the Israeli ‘nation’, is not a consensus candidate and will face serious opposition in his mission. Masha’i’s controversial character will exhaust Ahmadinejad’s time and energy, if only in defending his cabinet’s ‘jewel of the crown’. Abolfazl Zohrehvand is neither a flexible figure nor is he familiar with diplomatic nuances. Mohammad-Mehdi Akhoundzadeh is the only relatively professional diplomat among the four, and I hope he can serve our national interests in the highly complicated area of Caspian affairs, which is one of Iran’s toughest diplomatic challenges.

Ahmadinejad has not breached the law by appointing special representatives, but his choices raise serious doubts. Granting such critical responsibilities to officials unfamiliar with diplomatic affairs will seriously damage our diplomatic objectives and merely create a contradiction between the Foreign Ministry’s agenda and those of the special representatives.

Creating a position as Special Representative on Asian Affairs is also a matter open to question. Special representatives are appointed in areas where due to the multifaceted, extensive nature of affairs, ambassadors –who are also the president’s representatives- fail to engage with the whole range of challenges. For instance, Middle East affairs are complicated due to the presence of several influential political entities such as Israel, Palestine, Syria, Egypt, and Jordan. In Afghanistan, the engagement of Pakistan, India, Russia, the U.S., and multinational troops makes the situation complex; and in the Caspian Sea, five littoral states and their disagreement over each one’s share of the sea calls for a special representative. But does that hold true for the largest, most diverse continent of the world? Japan, India, China, and Russia each occupy a separate power bloc. And there’s another question: Ahmadinejad has focused major diplomatic efforts on Africa and Latin American during this presidency. So why hasn’t he appointed a special representative for those regions?

By Javid Ghorban-Oghli as published in Iran Diplomacy
Javid Ghorban-Oghli is Iran’s former ambassador to South Africa.