Tuesday 30 December 2008

جنايت جديد اسراييل در نوار غزه

Israel's aerial bombardment of the Gaza Strip has killed dozens of civilians, along with Hamas fighters.
Iranians Muslim Association of Western Australia is deeply disturbed, saddened and concerned by the loss of civilian life in the Gaza Strip, condemn the Israel actions and calls for an immediate end to the violence.


Tuesday 16 December 2008

نيازي به حضور خاتمي نيست

نيازي به حضور خاتمي نيست - شعر نيما دهقاني
ويديوي ترانه خاتم انگشتر ايران

www.mowj.ir

Tuesday 18 November 2008

باشگاه ایرانیان دراسترالياي غربي

تاسیس باشگاه ایرانیان در شهر پرث مركز ايالت استرالياي غربي شامل مرکزهنری فرهنگی و باشگاه ورزشی و کتابخانه که کانون فرهنگی اجتماعی و مرکز ثابتی برای برگزاری گردهمایی ها و مراسم ومناسبتهای ملی و مذهبی ایرانیان مقیم استرالیای غربی باشد آرزوی دیرین همه ایرانیان و یکی ازاهداف اتحادیه ايرانيان مسلمان استرالياي غربي است
اگرچه جلسات اجتماعي اتحاديه كه در حال حاضر روزهاي شنبه هر دو هفته يكبار برگزار مي گردد تا حدودي نقش همان باشگاه را ايفا مي كند ,اما با داشتن يك مكان ثابت و تاسیس باشگاه ایرانیان ,اتحادیه خواهد توانست به صورت بسیار گسترده تر و موثرتری به ارایه خدمت به هموطنان مقیم استرالیای غربی و نيز تازه واردین بپردازد
نظر شما در مورد ایجاد باشگاه ایرانیان در شهر پرث چیست ؟
آيا شما از تاسيس باشگاه ايرانيان حمايت مي كنيد ؟
پاسخ شما به سوالات فوق به عنوان يك كمك فكري در جهت تاسيس باشگاه ايرانيان تلقي گرديده و از آن استقبال مي شود
پاسخ و نظرات خود را با ارسال ايميل و يا نامه به آدرس زير ارسال فرماييد
.
IMAWA, PO BOX 1187, Canning Bridge WA 6153, Australia

Thursday 13 November 2008

در آستانه ی انتخابات ریاست جمهوری

در آستانه ی انتخابات ریاست جمهوری ، راه اندازی روزنامه توسط خود دولت و یا هواداران دولتی دولت که البته بعید است همه ی آنان مثل کاندیدای وزارت کشور پیسنهادی آقای رئیس جمهور،شخصا میلیاردر باشند سرعت گرفته است. کار اصلی آنها هم عمدتا به جای تبلیغ دستاوردهای دولت، راه اندازی جنگ روانی علیه رقبا و به خصوص آقای خاتمی شده. نمونه اش تلاش روزنامه ی جدیدالاحداث آقای بدرپاش، رئیس جوان مرکر مهم کار آفرین و پول آفرین سایپا است که از وقتی راه اندازی شدهُ هر روز این به نوعی این رسالت را بر عهده گرفته. این روزنامه در مطلب امروزش هم مثلا خواسته جوری برای کاندیداتوری آقای خاتمی خبر سازی کند که باعث دستپاچگی شود و به نوعی کانداتوری ایشان از سوی خود آقای خاتمی و یا دوستانش یا اعلام و یا تکذیب شود. ظاهرا این احتمال کاندیداتوری خاتمی بدجوری برای عده ای کابوس شده است. دوست خوبم محسن امین زاده جواب قشنگی داده . اینجا بخوانید. البته این نوع کارهای هوارداران وصل به بیت المال دولت فعلی شاید قایل درک باشد . وقتی با وجود رادیو وتلویزیون که مرتب به بهانه های سفرهای خارجی و داخلی رئیس جمهور برای ایشان کلیپ تبلیغاتی می سازد، وخبر گزاری های رسمی و دولتی و رسانه های بزرگی مثل روزنامه ی ایران و کیهان که باز از بودجه ی عمومی کشور استفاده می کنند به ویژه نامه های تخریب اصلاح طلبان و به خصوص آقای خاتمی به عنوان رقیب اصلی احتمالی آقای احمدی نژاد در یک کار انتاخاباتی زود رس تبدیل شده، باز هم از هرجا وتوسط هر سازمان ونهادی که از نقاط مختلف کشورنظر سنجی می کنند، رای آقای خاتمی فاصله ی زیادی با آقای احمدی نژاد دارد، می توان درک کرد چرا این قدرهمه شان به تکاپو افتاده اند
به نقل از سايت شخصي محمد علي ابطحي

Thursday 16 October 2008

جامعه ايرانيان مقيم استراليا

به استناد گزارش سرشماري سال ٢٠٠٦ استراليا تعداد ٢٢٥٥٠ نفر كه محل تولد ايشان ايران بوده است در استراليا زندگي مي كنند كه به نسبت سرشماري سال ٢٠٠١ بيست درصد افزايش را نشان مي دهد

توزيع اين جمعيت بر حسب ايالات مختلف در تصوير نمايش داده شده است كه بيشترين بخش آن يعني ١١٩٤٠ نفر در ايالت نيو ساوت ولز و تعداد ٤٤٣٠ نفر در ايالت ويكتوريا سكونت دارند. ايالت استرالياي غربي با ٢١٩٠ نفر در مقام سوم است و تعداد ايرانيان مقيم ايالت استرالياي جنوبي ١٧٦٠ نفر گزارش شده است

براي مطالعه گزارش كامل اينجا را كليك كنيد


به نقل از

Thursday 2 October 2008

چه كسي مي خواهد

چه كسي مي خواهد من و تو ما نشويم
خانه اش ويران باد
گاه مي انديشم
خبر مرگ مرا با تو چه كس مي گويد ؟
آن زمان كه خبر مرگ مرااز كسي مي شنوي، روي تو را
كاشكي مي ديدم
شانه بالا زدنت را
بي قيد
و تكان دادن دستت كه
مهم نيست زياد
و تكان دادن سر را كه
عجيب ! عاقبت مرد ؟
افسوس
كاشكي مي ديدم
من به خود مي گويم
چه كسي باور كرد
جنگل جان مرا
آتش عشق تو خاكستر كرد
با من اكنون چه نشستنها، خاموشيها
با تو اكنون چه فراموشيهاست
چه كسي مي خواهد من و تو ما نشويم
خانه اش ويران باد
من اگر ما نشوم، تنهايم
تو اگر ما نشوي، خويشتني
دشتها نام تو را مي گويند
كوهها شعر مرا مي خوانند
كوه بايد شد و ماند
رود بايد شد و رفت
دشت بايد شد و خواند
در من اين جلوه اندوه ز چيست ؟
در تو اين قصه پرهيز كه چه ؟
در من اين شعله عصيان نياز
در تو دمسردي پاييز كه چه ؟
حرف را بايد زد
درد را بايد گفت
سخن از مهر من و جور تو نيست
سخن ازمتلاشي شدن دوستي است
و عبث بودن پندار سرور آور مهر
سينه ام آينه اي ست، با غباري از غم
تو به لبخندي از اين آينه بزداي غبار

Tuesday 30 September 2008

وداع با رمضان

بنام حضرت دوست که هرچه داریم از اوست

وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السّلَامُ فِي وَدَاعِ شَهْرِ رَمَضَانَ
اللّهُمّ يَا مَنْ لَا يَرْغَبُ فِي الْجَزَاءِ
وَ يَا مَنْ لَا يَنْدَمُ عَلَى الْعَطَاءِ
وَ يَا مَنْ لَا يُكَافِئُ عَبْدَهُ عَلَى السّوَاءِ.
مِنّتُكَ ابْتِدَاءٌ، وَ عَفْوُكَ تَفَضّلٌ، وَ عُقُوبَتُكَ عَدْلٌ، وَ قَضَاؤُكَ خِيَرَةٌ
إِنْ أَعْطَيْتَ لَمْ تَشُبْ عَطَاءَكَ بِمَنّ‏ٍ، وَ إِنْ مَنَعْتَ لَمْ يَكُنْ مَنْعُكَ تَعَدّياً.
تَشْكُرُ مَنْ شَكَرَكَ وَ أَنْتَ أَلْهَمْتَهُ شُكْرَكَ.
وَ تُكَافِئُ مَنْ حَمِدَكَ وَ أَنْتَ عَلّمْتَهُ حَمْدَكَ

خدايا اى كسى كه در برابر احسان به خلق مزد نمى‏خواهى، و اى كسى كه از بخشش پشيمان نمى‏شوى، و اى كسى كه مزد بنده خود را افزون از عمل مى‏بخشى و برابر نمى‏دهى، نعمتت بى‏سابقه استحقاق، و عفوت به آئين تفضل، و عقوبتت عدل، و قضايت خير است اگر عطا كنى عطايت را به منت آلوده نمى‏سازى، و اگر منع كنى منعت از روى ستم نيست. هر كه ترا شكر گزارد جزاى شكر مى‏دهى، و حال آنكه تو خود او را به شكر ملهم ساخته‏اى و هر كه سپاس ترا بجا آورد پاداش مى‏بخشى در صورتى كه تو خود سپاس به او آموخته‏اى، پرده مى‏پوشى بر آنكه اگر مى‏خواستى او را رسوا مى‏ساختى، و بخشش مى‏كنى بر كسى كه اگر مى‏خواستى از او دريغ مى‏داشتى، در حالى كه آن دو از جانب تو سزاوار رسوائى و منعند. ولى تو كارهاى خود را بر پايه تفضل بنا نهاده‏اى، و قدرتت را بر آئين گذشت روان ساخته‏اى، و آنكه را عصيان تو كرده به حلم تلقى نموده‏اى، و آنكه را در باره خود قصد ستم كرده مهلت داده‏اى. تو ايشان را به مداراى خود مهلت مى‏دهى تا مگر باز گردند، و در مؤاخذه ايشان شتاب نمى‏كنى تا مگر توبه كنند تا كسى از ايشان كه بر خلاف رضاى تو مستوجب هلاك شده به مهلكه در نيفتد، و كسى از ايشان كه به سوء استفاده از نعمت تو سزاوار بدبختى شده بدبخت نگردد مگر بعد از آنكه راه هر بهانه بر او بسته شود و حجت از هر حجت بر او تمام گردد.و اين اتمام حجت پر تو كرمى از آفتاب عفو تو است - اى خداى كريم - و ميوه منفعتى از بوستان شفقت تو است - اى خداى حليم - توئى كه براى بندگانت درى بسوى عفو خود گشوده‏اى، و آن را توبه ناميده‏اى و بر آن در راهنمائى از وحى خود قرار داده‏اى تا آن را گم نكنند، پس تو خود كه منزه و جاويد است نامت، فرموده‏اى «بسوى خدا توبه‏اى خالص و پيراسته از نفاق كنيد. تا مگر پروردگارتان گناهانتان را محو كند، و شما را به بهشتى كه نهرها از زير درختان آن روان است در آورد.» و
> در آن روز كه خدا پيغمبر خود را و آنان را كه به او ايمان آورده‏اند خوار نمى‏گذارد، و در حالى كه نورشان پيش رويشان و از سمت راستشان روان است مى‏گويند: اى پروردگار ما، نور ما را براى ما كامل ساز و ما را بيامرز، زيرا كه تو بر هر چيز توانائى پس بعد از گشودن در، و به پا داشتن راهنما، عذر آن كس كه از ورود به آن منزل غفلت ورزد چه خواهد بود؟! «گر گدا كاهل بود تقصير صاحبخانه چيست؟» و
> و توئى كه در معامله، بر عطاى خود به بندگان، افزوده‏اى؛ تا در تجارتهاشان، با تو سود برند، و در كوچ كردن بسوى تو كامياب گردند، و از تو بهره‏اى افزون يابند و به همين سبب تو خود كه مبارك نام و بلند مقامى - فرموده‏اى: «هر كه كار نيكى بجا آورد پس مزدش ده برابر آن است و هر كه كار بدى را مرتكب شود پس جز بمانند كارش كيفر داده نمى‏شود» و نيز فرموده‏اى: «مثل كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى‏كنند؛ مانند دانه‏اى است كه هفت خوشه بروياند كه در هر خوشه صد دانه باشد، و خدا اين شمار را براى هر كه بخواهد مضاعف مى‏سازد» و نيز فرموده‏اى: «كيست آنكه به خدا قرض الحسنه‏اى دهد تا خدا آن را برايش چندين برابر سازد؟» و همچنين نظائر اين وعده‏ها از افزايشهاى حسنات كه در قرآن نازل فرموده‏اى. و توئى كه بوسيله تشويقت كه متضمن بهره بندگان است آنان را به امورى هدايت فرموده‏اى كه اگر آن را از ايشان مى‏پوشيدى چشمهاشان آن را درك نمى‏كرد، و گوشهاشان آن را فرا نمى‏گرفت، و دست انديشه ايشان به آن نمى‏رسيد از اين رو فرموده‏اى: «مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم، و مرا سپاس بگزاريد و كفران مكنيد» و نيز فرموده‏اى: «هر آينه اگر شكر كنيد شما را فزونى دهم، و اگر كفران كنيد همانا كه عذاب من سخت است.» و نيز فرموده‏اى: «مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم، آنانكه از خواندن من كبر مى‏ورزند زود است كه به خوارى به دوزخ در آيند.».
> پس دعاى خود را عبادت و تركش راتكبر ناميده‏اى، و بر ترك دعا به دخول دوزخ با خوارى تهديد فرموده‏اى. و به اين سبب بندگان ترا به نعمتت ياد كردند، و به فضيلت شكر گزاردند، و بر حسب فرمانت ترا خواندند، و براى افزودن احسانت در راه تو صدقه دادند، و تنها راه نجاتشان از خشم تو و دست يافتنشان بر رضاى تو در آن بود. و اگر مخلوقى مخلوق ديگر را بمانند آنكه تو بندگانت را به خود راهنمائى كرده‏اى، بسوى خود راهنمائى مى‏كرد مورد ستايش مى‏بود. پس ترا سپاس تا آنجا كه راهى در سپاس تو يافت شود، و تا آنجا كه براى سپاس لفظى كه در ستايش تو بكار رود و معنائى كه به سپاس منصرف گردد باقى باشد. اى كسى كه احسان و فضل را بر بندگانت انعام فرموده‏اى، و ايشان را به نعمت و عطا فرا گرفته‏اى، چه آشكار است در زندگى ما نعمت تو! و چه سرشار است بر ما احسان انعام تو! و چه بسيار ما را به نيكى و احسان خود اختصاص داده‏اى ما را به دين برگزيده و آئين پسنديده و راه آسان خود رهبرى فرموده‏اى، و به تقرب نزد خويش، و رسيدن به كرامت خويش بينا ساخته‏اى
> خدايا و تو ماه رمضان را از جمله آن وظائف ممتاز و فرائض مخصوص قرار داده‏اى: همان ماه رمضان كه آن را از همه ماهها اختصاص بخشيده‏اى، و از همه زمانها و روزگارها برگزيده‏اى، و بر همه اوقات سال برترى داده‏اى، به سبب قرآن و نورى كه در آن فرو فرستاده‏اى و به سبب آنكه ايمان را در آن ماه مضاعف ساخته‏اى، و روزه را در آن ماه واجب كرده‏اى، و بپا خاستن براى عبادت را در آن ترغيب فرموده‏اى، و شب قدر را در آن تجليل نموده‏اى: آن شب قدر را كه خود از هزار ماه بهتر است. ما را به سبب آن بر ساير امتها تفضيل داده‏اى، و به فضيلت آن بجاى اهل ملتها برگزيده‏اى از اين رو روزش را - بفرمان تو - روزه داشتيم. و شبش را - بيارى تو - به عبادت برخاستيم. در حالى كه بوسيله صيام و قيامش خود را در معرض آن رحمتى كه ما را بر آن عرضه كرده‏اى در آورديم، و آن را وسيله ثواب تو قرار داديم. و تو به عطاى خواسته‏ها قادرى و به آنچه از فضل و احسانت مسئلت شود بخشنده‏اى و به هر كس كه آهنگ قرب تو كند نزديكى. و اين ماه در ميان ما ستوده زيست، و با ما پسنديده مصاحبت كرد و بهترين سودهاى جهانيان را بهره ما ساخت، و آنگاه به هنگام پايان يافتن وقت و سرآمدن مدت و كامل شدن شماره‏اش از ما جدا شد، پس ما آن را مانند كسى وداع مى‏كنيم كه فراقش بر ما دشوار آمده و روى بر تافتنش ما را به وحشت افكنده، و او را بر ذمه ما پيمانى نگاه داشتنى، و حرمتى رعايت كردنى، و حق گزاردنى لازم شده. از اين رو همگى مى‏گوئيم: سلام بر تو اى بزرگترين ماه خدا، و اى عيد دوستان خدا - سلام بر تو - اى گرامى‏ترين مصاحب از ميان اوقات، و اى بهترين ماه در ايام و ساعات. سلام بر تو. اى ماهى كه بر آمدن كامها در آن آسان و اعمال نيك در آن منتشر و فراوان است
> سلام بر تو اى همنشينى كه چون پديد آيد احترامش بزرگ، و چون ناپديد شود فقدانش دردناك است. و اى مايه اميدى كه فراقش رنج افزا است. سلام بر تو اى همدمى كه چون رو آورد مايه انس شد، و شادى انگيخت، و چون سپرى شد، وحشت افزود، و متألم ساخت. سلام بر تو اى همسايه‏اى كه دلها در جوار آن رقت گرفت، و گناهان در آن كم شد
سلام بر تو اى يارى دهنده‏اى كه ما را در مبارزه شيطان يارى داد، و اى رفيقى كه راههاى احسان را هموار ساخت
سلام بر تو، چه بسيارند آزاد شدگان خدا در دوران تو، و چه نيكبخت است به سبب تو كسى كه احترامت را منظور داشته است. سلام بر تو كه چه زداينده بودى گناهان را! و چه پوشنده بودى انواع عيبها را
سلام بر تو، چه طولانى بودى بر گناهكاران! و چه با هيبت بودى در دلهاى مؤمنان. سلام بر تو اى ماهى كه روزها با تو سر همسرى ندارند، سلام بر تو كه از هر جهت موجب سلامتى. سلام بر تو، كه همنشينيت مكروه، و معاشرتت نكوهيده نيست. سلام بر تو، همچنانكه با ارمغان بركات بر ما وارد شدى، و آلودگى گناهان را از ما فرو شستى. سلام بر تو، كه وداع با تو از روى خستگى، و ترك روزه‏ات از سر ملالت نيست. سلام بر تو، كه پيش از آمدن در آرزوى تو بوديم، و پيش از رفتن از انديشه فراقت محزونيم
سلام بر تو، چه بسا بديها كه به يمن تو از جانب ما گشته، و چه خوبيها كه به بركت تو بر ما روان شده
سلام بر تو، و بر شب قدرى كه از هزار ماه بهتر است. سلام بر تو، ديروز چه سخت به تو دل بسته بوديم، و فردا چه بسيار بتو مشتاق خواهيم بود! سلام بر تو، و بر فضيلتت كه از آن محروم شديم، و بركات گذشته‏ات كه از ما ربوده شد
خدايا، ما اهل اين ماهيم كه ما را به آن تشريف بخشيدى، و ما را براى حق‏شناسى آن توفيق دادى. در آن زمان كه بدبختان قيمت وقتش را نشناختند. و به علت بدبختى خود از فضل آن محروم ماندند. و توئى سرپرست ما در شناختن فضيلتش، كه ما را براى آن برگزيدى، و وظائفش كه ما را به آن رهبرى كردى. و ما - با اعتراف به تقصير - به توفيق تو صيام و قيامش را عهده‏دار شديم. و اندكى از بسيار را بجا آورديم
خدايا، پس از سر اعتراف به بدكردارى و به آيين اقرار بر سهل انگارى حمد تو مى‏گوئيم و پشتيمانى قطعى دلها، و عذر صادقانه زبانهامان را بتو اختصاص مى‏دهيم پس ما را بر تقصيرى كه بما اصابت كرده، اجرى عطا كن كه به نيروى آن خيرى را كه دلخواه ما است دريابيم و اندوخته‏هائى را كه مورد علاقه شديد ما است به عوض بستانيم. و عذر ما را در تقصير از پرداخت حق خود بپذير، و آينده عمر ما را به ماه رمضان ديگر برسان. و چون ما را به ماه رساندى بر انجام عبادتى كه زيبنده تو باشد يارى ده، و بر قيام به طاعتى كه لايق موجب تدارك حق تو در آن دو ماه كه از ماههاى زمان است، بدست ما جارى كن
خدايا، هر معصيت صغيره يا كبيره‏اى كه در اين ماه پيرامون آن گشته‏ايم، يا گناهى كه به آن آلوده شده‏ايم، يا خطائى كه مرتكب گشته‏ايم: از روى عمد يا فراموشى، به ستم كردن بر خود يا به هتك حرمت ديگرى، پس بر محمد و آلش رحمت فرست، و ما را از آن در پرده ستارى خود بپوشان، و به عفوت از ما در گذر، و ما را در آن ماه نصب العين شماتت كنندگان مساز. و زبان طعنه زنندگان را بر ما مگشاى، و ما را به مهربانى بى‏پايان و فضل كاستى ناپذيرت به كارى بگمار كه سبب فرو نهادن و پوشاندن آن چيز شود كه در آن ماه بر ما نمى‏پسندى
خدايا، بر محمد و آلش رحمت فرست، و مصيبت رفتن ماه ما را جبران كن، و روز عيد و روزه گشودنمان را بر ما مبارك ساز و آن را از بهترين روزهائى قرار ده كه بر ما گذشته است: جالبترين روزها براى عفو، و پاك كننده‏ترين روزها براى گناه و گناهان پنهان و آشكار ما را بيامرز
خدايا، با بيرون رفتن اين ماه، ما را از گناهانمان بيرون آور، و همراه خارج شدنش ما را از بديهامان خارج ساز. و ما را از خوشبخت‏ترين اهل اين ماه بوسيله اين ماه، و از پرنصيب‏ترين ايشان در اين ماه و از بهره‏مندترين ايشان در اين ماه قرار ده
خدايا، هر كس كه اين ماه را چنانكه شايسته رعايت است رعايت كرده، و حرمتش را چنانكه شرط نگهدارى است نگاه داشته، و به حدودش چنانكه شايسته قيام است بپاخاسته، و از گناهان خود، چنانكه حق پرهيزكارى است، پرهيز كرده، يا بوسيله تقربى بتو نزديكى جسته: كه تو را از خود راضى، و رحمتت را به او معطوف ساخته، پس مانند آنچه به او بخشيده‏اى از توانگرى خود بما ببخش، و چندين برابر آن را از فضل خود بما عطا كن. زيرا كه فضل تو كاستى نمى‏گيرد، و خزانه‏هايت نقصان نمى‏پذيرد، بلكه افزون مى‏شود، و كانهاى احسان تو، فانى نمى‏شود، و همانا كه بخشش گوارا، بخشش تو است
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و مانند ثوابهاى آن كس را براى ما بنويس كه تا روز رستاخيز در آن ماه روزه داشته، يا در عبادت تو كوشيده است
خدايا، در اين روز كه آن را براى مؤمنان عيد و شادى، و براى اهل ملت خود روز اجتماع و تعاون قرار دادى، پيش تو توبه مى‏كنيم: از هر گناهى كه مرتكب شده‏ايم، يا هر كار بدى كه از پيش فرستاده‏ايم، يا انديشه بدى كه در دل داشته‏ايم: توبه كسى كه خيال بازگشت به گناه در دل ندارد، و پس از توبه به خطا باز نمى‏گردد: توبه خالصى كه از شك و ريب پيراسته باشد. پس آن را از ما بپذير، و از ما خشنود شو، و ما را بر آن ثابت بدار
خدايا،ترس از عذاب وعيد، و شوق به ثواب موعود را روزى ما ساز، تا لذت آنچه را كه از تو مسألت مى‏كنيم و شدت اندوه آنچه را كه از آن بتو پناه مى‏بريم در يابيم. و ما را نزد خود از توبه كنندگانى قرار ده كه محبتت را بر ايشان لازم ساخته‏اى، و بازگشتشان را به طاعت خود، پذيرفته‏اى. اى عادلترين عادلان
خدايا، بر محمد پيغمبر ما و آل او رحمت فرست، همچنانكه بر فرشتگان مقرب خود رحمت فرستادى. و بر او و آلش رحمت فرست، همچنانكه بر پيغمبران مرسلت رحمت فرستادى و بر او و آلش رحمت فرست، همچنانكه بر بندگان صالحت رحمت فرستادى، و بهتر از آن اى پروردگار جهانيان: چنان رحمتى كه بركتش بما برسد، و نفعش بما عايد شود و به موجب آن دعايمان مستجاب گردد، زيرا كه تو كريمتر كسى هستى كه بر او توكل كنند و بخشنده‏تر كسى هستى كه از فضلش مسئلت نمايند. و تو بر هر چيز قدرت بى‏نهايت دار
ارسالی از: سید علی غیاثی

Tuesday 16 September 2008

تحليل واقعه رمضان

على را «چه» كشت؟
شهادت اميرمومنان، حضرت على (ع) از دردناك ترين فجايعى است كه در تاريخ بشر اتفاق افتاده است
او نه تنها براى شيعيان و مسلمانان كه براى تمام دل هاى حق طلب، عدالت خواه و جوياى فضايل اخلاقى اسطوره اى دوست داشتنى بوده و هست. براى همين است كه همه جان هاى پاك شيفته و سوگوار شهادت مظلومانه اوست و هنوز هم اين پرسش در برابر قتل ناجوانمردانه او باقى است كه چرا؟
بررسى و تحليل فاجعه شهادت حضرت على (ع) حداقل از دو زاويه قابل انجام است، نخست آنكه بپرسيم او را چه كسى و چگونه كشت؟ مقدمات و آثار اين حادثه چه بود، ديگر آنكه به دنبال يافتن «چرا»يى اين اقدام ضدانسانى باشيم
شيوه اول همان روش «تاريخ نقلى» است كه در جاى خود مفيد و آموزنده است، اما نبايد در آن متوقف ماند. بايد به تاريخ تحليلى هم رو آورد و فارغ از اينكه چه كسى مرتكب اين فاجعه دهشت بار شده است، بررسى كرد كه چرا چنين شد. پاسخ به اين سوال دوم است كه از تكرار فاجعه جلوگيرى مى كند و مرگ على (ع) را مانند زندگى او براى ابديت درس آموز و سزاوار انديشيدن مى كند
يكى از بزرگ ترين و اصيل ترين متفكرانى كه در اين باره انديشيده است استاد شهيد مرتضى مطهرى است و قصد ما در اينجا بازخوانى و مرورى گذرا بر يافته هاى ايشان است. آن بزرگوار به مناسبت بحث اسلام و نيازهاى زمان ضمن توجه به اين تفاوت آن را چنين مطرح كرده و پاسخ مى دهد: يك وقت مى گوييم على را كه كشت و يك وقت مى گوييم چه كشت؟ اگر بگوييم على را كه كشت البته عبدالرحمن ابن ملجم و اگر بگوييم على را چه كشت بايد بگوييم جمود و خشك مغزى و خشكه مقدسى
اين نكته اى است كه به مناسبت هاى مختلف در كتاب هاى گوناگون شهيد مطهرى مورد توجه و تاكيد قرار گرفته است. ايشان جمود فكرى را مهم ترين تهديد براى جامعه و تفكر اسلامى مى داند و بارها نسبت به تكرار آن هشدار داده است
از نظر وى خوارج و قاتلان على (ع) تنها مصداقى از اين خطر بزرگ هستند؛ نه تنها مصداق آن و بالاتر اينكه نشانه هاى حيات و حضور روحيه خوارج همواره وجود داشته و دارد. استاد مطهرى در كتاب جاذبه و دافعه على (ع) مى نويسد: بحث از خارجى گرى و خوارج به عنوان يك بحث مذهبى بحثى بدون مورد و فاقد اثر است، زيرا امروز چنين مذهبى در جهان وجود ندارد. اما در عين حال بحث درباره خوارج و ماهيت كارشان براى ما و اجتماع ما آموزنده است. زيرا مذهب خوارج هر چند منقرض شده است، اما روحا نمرده است روح خارجى گرى در پيكر بسيارى از ما حلول كرده است
معناى جمود و روح خارجى گرى چيست؟ نشانه هاى آن كدام است؟ نمونه هاى آن چيست؟ به چه دليل به اين اندازه خطرناك است و همواره بايد درباره آن انديشيد و بالاخره راه مبارزه با آن كدام است؟ اينها پرسش هايى است كه در ادامه پاسخ آنها را از لابه لاى آثار شخصيتى جست وجو مى كنيم كه به تعبير امام خمينى (ره) آثار او بدون استثنا خوب و آموزنده است. روح خارجى گرى انفكاك تعقل از تدين استاز نظر شهيد مطهرى بايد بگوييم جمود و خشك مغزى و خشكه مقدسى بود كه موجب آفرينش فاجعه اى به بزرگى ترور على (ع) در محراب عبادت شد و اين همان خطرى است كه همواره جوامع بشرى را تهديد مى كند
براى درك اهميت اين خطر بزرگ بايد در نظر داشت كه تعقل و تدين دو بال براى پرواز فرد يا جامعه به سوى خوشبختى و كمال است. بديهى است كه پرواز با هيچيك از اين دو بال به تنهايى انجام شدنى نيست. همان گونه كه حذف دين ورزى از زندگى بشر به بهانه خردمندى خيانت به او و پرتاب انسان به قعر بدبختى هايى است كه نمونه آن را امروزه در غرب شاهد هستيم. ناديده گرفتن خردورزى با شعار دين دارى هم آثار نكبت بارى درپى خواهد داشت. بالاتر اين كه در مقايسه آثار شوم اين دو بدون ترديد تمسك به ظواهر دين منهاى تفكر و انديشه داراى عواقب وحشتناك ترى است. در نصوص دينى هم اصالت با عقل و تعقل است و حتى ميزان ارزش ديندارى افراد با اندازه خردورزى آنان سنجيده مى شود. آنان كه به اسم دين بديهيات و داده هاى عقلى را انكار مى كنند نه تنها خود به گوهر دين دست نيافته اند كه با ارائه چهره اى زشت از بزرگ ترين نعمت الهى مانع گرايش دلهاى پاك به آن مى شوند و چه خيانتى بالاتر از اين. اينان با توقف در ظواهر احكام از اهداف دين دور شده و بلكه عليه آنها اقدام مى كنند و خوارج جلوه بارز چنين مردمانى بوده اند. ابن ابى الحديد مى گويد: اگر مى خواهيد بفهميد كه جمود و جهالت چيست، به اين نكته توجه كنيد كه اينها وقتى قرار گذاشتند اين كار را بكنند مخصوصا شب نوزدهم رمضان را انتخاب كردند. گفتند: ما مى خواهيم خدا را عبادت بكنيم و چون مى خواهيم امر خيرى را انجام بدهيم پس بهتر اين است كه اين كار را در يكى از شب هاى عزيز قرار بدهيم كه اجر بيشترى ببريم
اين چنين است كه شهيد مطهرى جوهره خارجى گرى را جداسازى عقل از دين دانسته و هشدار مى دهد كه «انفكاك تعقل از تدين را كه همان روح خارجى گرى است»، هنوز هم زنده و خطرناك مى بيند. ايشان تصريح مى كند مذهب خارجى گرى با اينكه ديرى نپاييد، اما روحش در تمام قرون و اعصار اسلامى جلوه گر بوده است. تا اكنون كه عده اى از نويسند گان معاصر و روشنفكر دنياى اسلام نيز طرز تفكر آنان را به صورت مدرن و امروزى در آورده اند و با فلسفه حسى پيوند داده اند
عجيب اينكه از نگاه مطهرى حتى مكتب اخبارى گرى در ميان شيعيان هم متاثر از روح خارجى گرى است و اين دو جريان خيلى شبيه يكديگر هستند. خالى كردن آموزه ها و گرايش هاى دينى از بن مايه هاى عقلى، گرفتن روح از بدن و ميراندن آن است؛ همان كارى كه كليسا كرد و همه اديان و از جمله اسلام هنوز هم كه هنوز است تاوان آن را مى پردازند. براى همين است كه در قرآن و ساير متون دينى اين همه بر تعقل و تدبر پافشارى شده است. دانشمند فرزانه دوران ما استاد محمدرضا حكيمى- كه خدايش به سلامت دارد- سال ها است با طرح نظريه اهداف دين و احكام دين هشدار داده و مى دهد كه بايد از تحجرگرايى و جمود بر ظواهر احكام و غافل ماندن از اهداف تشريع آنها بر حذر بود. گرفتار آمدن در چنين دامى موجب آن مى شود كه با تحول زمان و نيازهاى آن احكام دينى نه تنها از فلسفه تشريع خود دور گردند كه به ضد خود تبديل شده و بهانه اى به دست بدخواهان دهد تا اسلام را متهم به ناكار آمدى و عدم پاسخ گويى به نياز بشر كنند. گناهى كه بخشودنى نيست. نشانه ها و پيامدهاى مذهب خوارج گفته شد آنچه از نظر استاد مطهرى جوهره مذهب خوارج و سبب به شهادت رساندن على (ع) بود، انفكاك تعقل از تدين و روحيه جمود و خشكه مقدسى است. قاتلان على (ع) نه تنها انسان هاى بى دين نبودند كه از شدت توجه به ظواهر دينى حتى مرتكب گناه كبيره را كافر مى دانستند و اين همان چيزى است كه در مجموع روحيه آنها را خطرناك بلكه وحشتناك كرد. مطهرى در كتاب جاذبه و دافعه على (ع) با اشاره به اين نكته و تاكيد بر اينكه خطر نفى خردگرايى به نام دين ورزى همچنان باقى است و بارها در تاريخ اسلام تكرار شده است مميزات خوارج و نشانه هاى پيدايش روح خارجى گرى را چنين بر مى شمارد ۱. خوارج روحيه اى مبارز و فداكار داشتند و در راه عقيده و ايده خويش سرسختانه مى كوشيدند. ۲. مردمى عبادت پيشه و متنسك بودند. شب ها را به عبادت مى گذراندند و بى ميل به دنيا و زخارف آن بودند. ۳. مردمى جاهل و نادان بودند. در اثر جهالت و نادانى حقايق را نمى فهميدند و بدتفسير مى كردند. ۴. مردمى تنگ نظر و كوته ديد بودند. اسلام و مسلمانى را در چهار ديوارى انديشه هاى محدود خود محصور كرده و مدعى بودند كه همه بد مى فهمند و يا اصلا نمى فهمند و همه جهنمى هستند
اجتماع اين خصوصيات پيامدهاى مهمى نيز براى جامعه دارد كه دو پيامد اصلى و مهم آن را خود على (ع) خطاب به خوارج فرموده اند: همانا شما بدترين مردم هستيد. شما تيرهايى هستيد در دست شيطان كه از وجود پليد شما براى زدن نشانه خود استفاده مى كند و به وسيله شما مردم را در حيرت و ترديد و گمراهى مى افكند اين دو پيامد مهم چيست؟ نخست آنكه به دليل كنار نهادن تفكر و تحمل خوارج به وسيله اى در دست صاحبان قدرت تبديل مى شوند. به عبارت ديگر خطر جهالت اين گونه افراد و جمعيت ها بيشتر از اين ناحيه است كه ابزار و آلت دست زيرك ها قرار مى گيرند و سد راه مصالح عاليه اسلامى واقع مى شوند. هميشه منافقان بى دين، مقدسان احمق را عليه مصالح اسلامى بر مى انگيزانند. اينها شمشيرى مى گردند در دست آنها و تيرى در كمان آنها
حماقت جاهلان متنسك باعث شد تا از طريق آنان پيروزى حتمى ياران على (ع) در جنگ صفين جاى خود را به پذيرش آتش بس و حكميت اجبارى دهد. حكميت نيز منجر به عزل على (ع) گردد و سپس على (ع) را به گناه ناكرده پذيرش حكميت متهم و بعد هم ترور نمايند. دومين پيامد خطرناكى كه در نهج البلاغه بر آن تاكيد شده است پيدايش فتنه و گمراهى در ميان عوام است. خوارج به دليل تمسك به شعارهاى دينى و عمل به ظواهر احكام ديگران را فريب مى دهند و به همين دليل مبارزه با آنان سخت ترين جهاد است. على از روحيه خارجى گرى به هارى كه يك بيمارى مسرى و خطرناك است ياد مى كند و مى فرمايد به دليل ظاهر فريبنده خوارج كسى جز من جرات در آوردن چشم اين فتنه را نداشت
به همين دليل است كه شهيد مطهرى در ميان همه مشكلات خوارج را مشكل اساسى آن حضرت مى نامد و اين است كه على به عنوان يك افتخار بزرگ براى خود مى گويد: اين من بودم و تنها من بودم كه خطر بزرگى كه از ناحيه اين خشكه مقدسان به اسلام متوجه مى شد درك كردم. پيشانى هاى پينه بسته اينها و جامه هاى زاهد مآبانه شان و زبان هاى دائم الذكرشان و حتى اعتقاد محكم و پابرجا يشان نتوانست مانع بصيرت من گردد. من بودم كه فهميدم اگر اينها پابگيرند همه را به درد خود مبتلا خواهند كرد و جهان اسلام را به جمود و ظاهر گرايى و تقشر و تحجرى خواهند كشانيد كه كمر اسلام خم شود. مگر نه اين است كه پيغمبر فرمود دو دسته پشت مرا شكستند: عالم لاابالى و جاهل مقدس مآب
سلام بر على (ع) آن روز كه در كعبه زاده شد، آن روز كه مظلومانه و غريب در مسجد به شهادت رسيد و آن روز كه سرافرازانه محشور خواهد شد
دكتر محسن اسماعيلى

Wednesday 10 September 2008

حكو مت حق و عدالت

رهبران كشورها براي ايجاد حكومتي بر پايه عدالت و دموكراسي و ترويج دانش بايستي حضرت اميرالمومنين علي عليه السلام را الگوي خود قرار دهند

براي خواندن اين مطلب كه از مجله نور انتخاب شده است روي لينك زير كليك كنيد

Wednesday 20 August 2008

نامه ناظم الملك به ناصرالدین شاه

اين نامه به تاريخ چهاردهم شهر ذي‌الحجه الحرام 1294 توسط ناظم الملك در لندن تحرير يافته و به عنوان نامه‌اي رسمي به تهران ارسال شده است
در پشت آخرين صفحه آن ناصرالدين شاه به خط خود نوشته است
انشاءا… تعالي اين پاكت را در حضور ملكم‌خان باز نمائيد و خوانده شود در ايران فهميده نمي‌شود

متن نامه چنين است
جناب رفيق فدايت شوم مي‌خواهيد بدون طول و تفصيل بنويسم كه چه بايد كرد. جواب بنده از اين قرار است
از خلق فرنگستان صد كرور پول بگيريد. از دول فرنگستان صد نفر معلم و محاسب و مهندس و صاحب منصب و اکونومیست و ادمینیستریتر بخواهيد. اين صد نفر معلم و صاحب منصب را در تحت ده نفر وزير ايراني مأمور نمائيد كه وزارتخانه‌ها و كل شقوق اداره دولت را موافق علوم اين عهد نظم دهند
از ممالك فرنگستان بيست كمپاني بزرگ به ايران دعوت نمائيد و به آنها امتيازات بدهيد كه صد كرور تومان ديگر به ايران بياورند و مشغول شوند به احداث معظم كه در زبان فارسي اسم هم ندارند
به راهنمايي اين اکونومیستها و به توسط اين كمپاني‌ها راههاي آهني ايران را از چندين جا شروع كنيد
در هر يك از ممالك ايران بانكهاي تجارتي و بانكهاي ملكي و بانكهاي زراعت بسازيد
معادن و آبها و جنگل‌هاي ايران را موافق همان اصول كه در جميع دول معمول است به كار بياندازيد
ديوانخانه‌هاي تجارتي ما را موافق قواعدي كه مقتضي تجارت اين عهد است نظم بدهيد
رسوم و شرايط تقسيم و تحصيل ماليات ما كه الآن از جمله علوم عميق دنيا شده است موافق اين علوم تغيير و ترتيب تازه بدهيد.
گمرك‌هاي داخله ما را به كلي موقوف نمائيد
از براي خالصجات ما به توسط اين ادمینیستریترها يك اداره مخصوص ترتيب بدهيد
مسئله پول ايران كه يكي از اسباب ناگزير زندگي ملت و الآن معايب آن علاوه بر خرابي تجارت مايه افتضاح دولت شده است نظم بدهيد
هزار نفر شاگرد به فرنگستان بفرستيد نه اينكه مثل سابق هر كدامي دو سه زن بگيرند. بلكه تا ده سال در مدرسه‌هاي آنجا محبوس بمانند به طوري كه ثلث آنها در زير كار بميرند و باقي ديگر آدم شوند
اصول كار اينها هستند
كارهاي كردني اينها هستند
تنظيماتي كه فرنگستان از سفر همايون متوقع بود اينها هستند
شكي نيست كه اگر كسي جرأت بكند و اين مطالب را در مجلس وزراي ما به زبان بياورد همه متفقاً حكم بر سفاهت گوينده خواهند كرد و ليكن جناب شما كه در حق بنده هنوز في‌الجمله حسن ظني داريد بايد در اينجا بعضي توضيحات را به دقت گوش بدهيد
خيالات و كارهاي فرنگستان عموماً به نظر ما اغراق و عجيب و بي‌معني مي‌آيند
چرا؟
سببش اين است كه ما در ايران هوش و ذهن و فراست طبيعي خود را با علوم دنيا به كلي مشتبه كرده‌ايم جميع آن مطالب علمي را كه عقلاي ساير ملل به جهت تحصيل آن عمرها صرف مي‌كنند ما مي‌خواهيم در ايران بدون هيچ زحمت و به هوش و ذهن طبيعي خود در آن واحد درك كنيم. اين طرز تحقيق ما يك وقتي چندان عيب نداشت اما حالا به كلي معيوب است
كارهاي دنيا يك وقتي ساده بود و هر كس معني آنها را به حكم هوش و ذهن طبيعي مي‌توانست به سهولت درك نمايد. مهندسي عهد هوشنگ، حسابداني حسن صباح و وزارت كريم خان زند چندان عمق و امتيازي نداشت كه فراست طبيعي نتواند معني آنها را بفهمد و ليكن در اين عهد تازه به واسطه ترقيات علوم چندان اسباب و معاني عجيب بروز كرده كه هوش طبيعي بدون علم كسي هرگز قادر به ادراك آنها نخواهد بود
هوش و ذهن بي‌علم چگونه مي‌تواند بفهمد كه محالات تلقراف و تصوير عكس را چطور ممكن ساخته‌اند. هوش و ذهن مستوفي‌هاي كابل چطور مي‌تواند قبول كند كه در فرانسه دو سه نفر وزراي خود را در يك سال دوهزار كرور پول قرض كردند
اينها مطالبي هستند كه به جهت فهميدن دقايق آنها يك عقل سليم بايد اقلاً سي سال مشغول چندين علوم مختلف باشد
ما در ايران از جميع آن علوم تازه كه قانون به كارهاي فرنگستان دارد بي‌خبر هستيم يعني در هيچ مدرسه‌اي و در هيچ كتاب آن علوم را درس نخوانده‌ايم وليكن اين بي‌عملي ما هيچ تقصير نيست. وزراي ساير دول نيز از اغلب اين علوم بي‌خبر هستند. تكليف وزرا به هيچ وجه اين نيست كه داراي جميع علوم باشند نكته واجب اين است كه هوش و ذهن شخص خود را با علوم دنيا مشتبه نكنند
در انگليس يك دستگاهي هست كه قدرت و امنيت و جان و ملت انگليس بسته به آن است و اين دستگاه عبارتست از وزارت بحريه. در اين اوقات انقلاب و احتمال جنگ عمومي خواستند اين دستگاه را محكم‌تر و معتبرتر كنند. چه كردند؟ يك شخصي را آوردند وزير بحري كردند كه هرگز در خدمات بحريه و عسكريه نبوده و از اوضاع دريا و كشتي اصلاً اطلاعي ندارد. به همين طور اغلب مي‌بينيم بر سر دستگاه‌هاي بزرگ چنان آدمها مأمور مي‌شوند كه از علوم مخصوصه آن دستگاه به هيچ وجه بويي نشنيده‌اند
با وصف وزراي بي‌ربط ، چطور مي‌شود كه نظم امور اينها ساعت به ساعت در ترقي است؟ سببش همان است كه عرض كردم
وزراي فرنگستان هوش و ذهن خود را با وسعت علوم دنيا مشتبه نمي‌كنند. هر علمي را كه در مدرسه تحصيل نكرده‌اند بدون خجالت مي‌گويند ما اين علوم را نخوانده ايم و به حكم اين اعتراف حكيمانه هميشه تحقيق مسائل عمده را رجوع به اصحاب علم مخصوص مي‌نمايند
برخلاف اين رسم فرنگستان، ما در ايران تحقيق جميع مسائل را منحصراً رجوع به هوش و ذهن شخصي خود مي‌كنيم. در هر كار هوش و سليقه شخصي خود را حكم مطلق قرار مي‌‌دهيم. علم و تحصيل از براي ما هيچ است. مسائل علمي كه از آن عميق‌تر و مشكل‌تر نباشد حكم آن را در آن واحد جاري مي‌كنيم. هيچ لازم نيست از وزراي ما بپرسند كه اين علوم و كمالات را در چه زمان و در چه كتاب تحصيل كرده‌ايد. چون هوش و ذهني كه دارند كافي است. جميع علوم را نخوانده مي‌دانند. نمي‌دانم و نخوانده‌ام در زبان ايشان كفر است. دانستن جزو منصب است. خيال مي‌كنند كه اگر احياناً در يك مسئله بگويند نمي‌دانم شأن و منصب شخص آنها به كلي خواهد رفت
قسم مي‌خورم كه در ميان اين صد نفر فرنگي كه در تهران هستند يك نفر نيست كه جرأت بكند بگويد من اكونومي پولتيك مي‌دانم، اما جميع اهل درب خانه ما كل اين علوم را در سينه خود مضبوط دارند. اگر از سفراي انگليس و فرانسه بپرسيد بانك را چطور ترتيب مي‌دهند يقيناً بلاتأمل جواب خواهند داد كه اين مطلب علوم مخصوص لازم دارد و ما نخوانده‌ايم و نمي‌دانيم. اما اگر اين مسئله را رجوع به مجلس وزرا نمائيم نه تنها جميع وزرا بر كل دقايق آن احكام قطعي جاري خواهند كرد بلكه فراش‌هاي خلوت ما نيز جميع معايب آن را در آن واحد خواهند شكافت
ارسطو كه يكي از اعظم عقول دنيا محسوب مي‌شود هرگاه حالا زنده بشود با جميع عقول خود نمي‌تواند بدون تحصيل علوم تازه بفهمد استقراض دولتي يعني چه، اما شهاب‌الملك مرحوم و امثال غير مرحوم او با علم نخوانده همه نكات اين علم را كاملاً مي‌دانند
دول فرنگستان به جهت ترقي علوم اكونومي پولتيك كرورها خرج مي‌كنند و چندين هزار نفر عمر خود را در تحصيل اين علوم تلف مي‌نمايند تا اينكه چند نفر اكونوميست پيدا مي‌شوند. در ايران هيچ احتياج به اين نقل‌ها نيست ما همه اكونوميست كامل هستيم. بانك و راه‌آهن و علوم ماليه و علوم اداره همه در نظر ما مثل آب سهل و روشن است
مادامي كه در ايران وضع تحقيق ما اين است مادامي كه وزراي ما همه علوم را نخوانده مي‌دانند بديهي است كه در ايران هيچ كار تازه ممكن نخواهد بود
پس چه بايد كرد؟
اولاً آن فضول‌هاي احمق كه مي‌گويند ما همه اين كارها را فهميده و همه اين علوم را مي‌دانيم بايد آنها را از مجلس وزرا بيرون كرد
ثانياً آن اشخاص باشعور كه مي‌گويند ما از اين علوم بي‌خبر هستيم ولي اجراي اين كارها را موافق عقل از براي ايران واجب و ناگزير مي‌دانيم بايد دست اين اشخاص را بوسيد و ايشان را مأمور كرد كه اين قبيل كارها را مجرا بدارند
سرتان را به تأسف حركت مي‌دهيد و آهي مي‌كشيد كه اين ناظم‌الملك ساده لوح چرا به اين شدت از اوضاع ايران بي‌خبر است. مضموني كه مي‌خواهيد به من جواب بنويسيد اين است كه اي رفيق اينجا ايران است اينجا ملك اسلام است (صد باد صبا اينجا بي‌سلسله مي‌رقصند). مستوفي‌ها صد نوع مضمون خواهند گفت، علما پوست ما را خواهند كند
اين تعرضات كهنه حالا ديگر واقعاً بدتر از فحش است. هرگاه اين كارها كه ذكر شد به دين اسلام به قدر ذره‌اي مخالفت داشته باشند يا به دستگاه علما سرموئي ضرر برسانند يا از مداخل و اعتبار مستوفي‌ها چيزي كم بكنند ايراد شما به جا مي‌شد و ليكن در نيم ساعت مي‌توان مثل آفتاب روشن كرد كه مصلحت ملا و مستوفي و خير دين و دولت در اجراي اين كارها و مجبوراً و منحصراً بسته به اين كارهاست
با صد كرور سرمايه و با آن تدابير معجز نما كه ساير دول را غرق نعمت كرده در دو سال محصولات ايران سي چهل مقابل بيشتر خواهد شد. يعني حالا هر قدر غله و ابريشم و ترياك و تنباكو به عمل مي‌آيد سي چهل مقابل بيشتر شده (ماليات ايران هم سي چهل مقابل زيادتر خواهد شد) و آن وقت ملا و مستوفي، رعيت و لشكر، نوكر و پادشاه در جميع امور خود، چنان وسعتي پيدا خواهند كرد كه از تصور حالت امروزه خود وحشت نمايند
مطلب را بيش از اين شرح نمي‌دهم. به سليقه بنده كارهاي كردني عبارت از همان چند فقرات است كه ذكر شد
هر گاه اين كارها را به ميزان ذهن و فراست شخصي خود بسنجيم شكي نيست كه همه معيوب و مضر و بي‌معني و محال به نظر خواهد آمد. اما هر گاه اين كارها را از روي علوم معينه تحقيق كنيم بلاتأمل تصديق خواهيم كرد كه اجراي آنها سهل و طبيعي و موافق دين اسلام و متضمن نجات دولت است
معني اين كارها خواه مقبول خواه مردود و اجراي اين كارها خواه مشكل، خواه آسان جان مطلب اين است كه خارج از اين كارها هرچه بكنيد در فرنگستان بي‌معني و جز بازيچه و اسباب تمسخر و مايه تضييع عمر دولت نخواهد بود
ارسالي از: سيد جواد مرتضوي

Wednesday 16 July 2008

عوامل موفقیت یک تیم

ارسالی از: ابراهیم سپهر

جنایات صهیونیست ها در سرزمین اشغالی

WHAT ISRAELIS ARE DOING.

Making sure they get to school.

Helping Ladies across the street..
Providing childcare.
Allowing them a place to rest (permanently)
Construction projects (demolition OF HOMES)
Respecting American and British pacifist resisters (such as American Rachel Corrie)
And others.
And if you are not satisfied, now, with the truth the following pictures are war crimes as defined by the UN, The Hague and the Geneva Convention. Using images of your enemy dead or alive (violation)
Human shields (violation)
Live Burial Torture (violation)
And as a last resort, Execution (violation)
These IDF soldiers have faces... I can clearly see them...Cant you? Why are they not being prosecuted? Because it is systematic process that is driven by the government designed to force the people of Palestine into exile so Israel can claim all the land and resources. This where my American tax dollars are going, do you know where your tax dollars are at? TAKE THE TIME TO FIND THE TRUTH. So many lives depend on it. I, like so many Americans, am Caucasian, non-Arab, and religious. I can no longer sit back with good conscience and do nothing while my government is supporting the types of terrorist actions that we have condemned Muslim Fundamentalist for. Call your Congressman and Senator, send an email to the White House and demand that our government negotiate FAIRLY with both sides and bring a fair and just solution to Palestine and Israel .
CRUELTY OF ISRAE
Posted by: B. Khabbaz Beheshti

Sunday 6 July 2008

برترین کاریکاتور سیاسی امریکا

أفضل كاريكاتير سياسي في أمريكا
الطفل اليهودي يقول: أبي اخبرني أنكم انتم العرب أشرار وإرهابيون وحيوانات

فيرد عليه الطفل الفلسطيني: وأبي لم يخبرني شيئا


لان اهلك قتلوه

If God brings you to it, He will bring you through it.

Posted by: Ayad Khamseh

Sunday 22 June 2008

زندگی مثل چای است

گروهى از فارغ التحصيلان قديمى يک دانشگاه که همگى در حرفه خود آد م هاى موفقى شده بودند، با همديگر به ملاقات يکى از استادان قديمى خود رفتند. پس از خوش و بش اوليه، هر کدام از آنها در مورد کار خود توضيح مي داد و همگى از استرس زياد در کار و زندگى شکايت مي کردند. استاد به آشپزخانه رفت و با يک کترى بزرگ چاى و انواع و اقسام فنجان هاى جوراجور، از پلاستيکى و بلور و کريستال گرفته تا سفالى و چينى و کاغذى (يکبار مصرف) بازگشت و مهمانانش را به چاى دعوت کرد و از آنها خواست که خودشان زحمت چاى ريختن براى خودشان را بکشند. پس از آن که تمام دانشجويان قديمى استاد براى خودشان چاى ريختند و صحبت ها از سر گرفته شد، استاد گفت: «اگر توجه کرده باشيد، تمام فنجان هاى قشنگ و گران قيمت برداشته شده و فنجان هاى دم دستى و ارزان قيمت، داخل سينى برجاى مانده اند. شما هر کدام بهترين چيزها را براى خودتان مي خواهيد و اين از نظر شما امرى کاملاً طبيعى است، امّا منشاء مشکلات و استرس هاى شما هم همين است. مطمئن باشيد که فنجان به خودى خود تاثيرى بر کيفيت چاى ندارد. بلکه برعکس، در بعضى موارد يک فنجان گران قيمت و لوکس ممکن است کيفيت چايى که در آن است را از ديد ما پنهان کند.چيزى که همه شما واقعاً مى خواستيد يک چاى خوش عطر و خوش طعم بود، نه فنجان. امّا شما ناخودآگاه به سراغ بهترين فنجان ها رفتيد و سپس به فنجان هاى يکديگر نگاه مى کرديد. زندگى هم مثل همين چاى است. کار، خانه، ماشين، پول، موقعيت اجتماعى و .... در حکم فنجان ها هستند. مورد مصرف آنها، نگهدارى و دربرگرفتن زندگى است. نوع فنجاني که ما داشته باشيم، نه کيفيت چاى را مشخص مي کند و نه آن را تغيير مي دهد. امّا ما گاهى با صرفاً تمرکز بر روى فنجان، از چايى که خداوند براى ما در طبيعت فراهم کرده است لذت نمي بريم. خداوند چاى را به ما ارزانى داشته نه فنجان را. از چايتان لذت ببريد. خوشحال بودن البته به معنى اين که همه چيز عالى و کامل است نيست. بلکه بدين معنى است که شما تصميم گرفته ايد آن سوى عيب و نقص ها را هم ببينيد. در آرامش زندگى کنيد، آرامش هم درون شما زندگى خواهد کرد
ارسالی از: مسعود قاضی

آرام ولی مصمم

دو قطره مایع وقتی کنار هم قرار بگیرند چه می کنند!؟
پاسخ بسیار ساده است. وقتی به هم نزدیک می شوند انعکاس تصویر خود را در سطح دیگری می بینند و نزدیکتر که می شوند یکی می شوند و به یک قطره واحد اما بزرگتر تبدیل می شوند. ولی دو سنگ چطور؟ جواب این را هم همه می دانیم! دو تکه سنگ هر چقدر بهم نزدیک شوند باز هم یکی نمی شوند و به زحمت تصویر دیگری را در سطح خود منعکس می کنند و این قاعده کلی طبیعت است
هر چه دو موجود سخت تر و قالبی تر باشند و به کلیشه ها و قالب های خود بیشتر چسبیده باشند، ضمن اینکه امکان انعکاس تصویر موجودات اطراف در درونشان مشکل تر می شود، امکان و احتمال یکی شدن و بزرگتر شدنشان هم کمتر می شود. نرمی و انعطاف پذیری، مدارا و اغماض، چشم پوشی و نادیده گرفتن و بخشش، همه و همه مهارت هایی هستند که هر چه بیشتر به آنها مسلط باشیم، آمادگی و استعداد ما برای بزرگتر شدن و آرامش و قرار گرفتن و جذب شدن در اجتماعی که هستیم بیشتر می شود. اما از سوی دیگر آیا سر سخت تر از آب چیزی سراغ دارید!؟ سنگ عظیمی که از کوه سرازیر می شود، اگر در مسیر خود با مانع و سنگی استوار مواجه شود، پشت آن متوقف می شود و آنقدر آنجا می ماند که مانع خودش از سر راهش کنار برود. اما آب برعکس به محض اینکه به مانعی استوار برمی خورد، ابتدا سعی می کند مانع را با جریان طبیعی با خود همراه کند و اگر نتواند سعی می کند آن را جا بگذارد و از آن عبور کند و از ریزترین شکاف های آن فرار کند و اگر نتواند سعی می کند آن را دور بزند و باز هم اگر نتواند آنقدر پشت سنگ می ایستد و با آب های پشت سرش یکی می شود تا به اندازه کافی نیرو جمع کند تا سنگ را به جلو هل دهد و یا از روی آن عبور کند. یعنی آب با وجودی که مثل سنگ قالبی و کلیشه ای نیست و دائم به یک شکل خاص نچسبیده، اما در عین نرمی و انعطاف پذیری در قیاس با سنگ به مراتب سر سخت تر و در رسیدن به مقصود خود لجوج تر و مصمم تر است. سنگ با تمام آن همه ادعای ظاهری سختی و استحکام سال ها در یک جا پشت سر اولین مانع جدی می ایستد و آب همچنان به راه خود به سوی دریا ادامه می دهد. در زندگی نیز باید چنین بود. باید معنای واقعی سرسختی و استواری و مصمم بودن را در دل نرمی و انعطاف پذیری و اغماض جست و جو کنیم. مهم این نیست که چند صد سال موفق شده ای شکل و قالب خود را همچنان که بوده حفظ کنی! بلکه مهم این است که در طول این سالها چقدر خودت را با شرایط واقعی زمان خود وفق داده ای و چقدر توانسته ای سهم خود را از جاده های سر راه خود بگیری
بعضی مواقع اگر لازم آمد باید کوتاه بیایی! بعضی مواقع باید نگاهت را به سمتی دیگر بدوزی و خودت را به ندیدن بزنی! بعضی مواقع باید از بعضی چیزها بگذری ، البته بسیاری از مواقع باید صبر کنی تا ارتفاع و نیروی لازم برای قد کشیدن و سرریز شدن را پیدا کنی. اما هرگز نباید به خودت بگویی که این کوتاه آمدن ها و این سربه زیر بودن ها و این منتظر ماندن ها بمعنای ضعیف بودن و شکست خوردن و پیروز نشدن است. مهم این است که همچنان در ذات خود مصمم به جاری شدن باشی و حتی یک لحظه رویای جریان یافتن به سوی دریا را از ضمیر خود پاک نکنی. اگر استوارانه آب بمانی و فریب شکل قالبی و ثابت سنگ نخوری و یخ نزنی، همیشه فرصت داری تا جاری شوی و با دریا ملاقات کنی. این تعبیر جادویی یعنی جست و جوی سرسختی و استواری در دل نرمی و انعطاف پذیری، درسی است عملی که همه ما در طول زندگی آن را در عمل آموخته ایم و وظیفه داریم آن را همچنان که دریافته ایم به نسل بعد از خود منتقل کنیم. در سال جدید چه بسا بارها لازم شود که انعطاف به خرج دهیم. بیایید در این مواقع با رجعت به ذات سیال و پرتلاطم و جاری خود بدون از دست دادن هویت خویش از موانع عبور کنیم و مسیر خود را به سوی دریا ادامه دهیم. از همه مهم تر به جوانان و کودکان و نسل بعد هم با عمل خود بگوییم که سر سختی فقط در داشتن قالب سخت نیست. بلکه سرسخت و مصمم واقعی کسی است که در هر شکل و شمایلی که مسیر برایش تعیین کند، راهش را ادامه می دهد و می رود
ارسالی از: اسفندیار فاتح

Tuesday 15 April 2008

راز بي اخلاقي مسلمانان

و "خواجه نصير الدين " دانشمند يگانه ي روزگار در بغداد مرا درسي آموخت که همه ي درس بزرگان در همه ي زندگانيم برابر آن حقير مي نمايد و آن اين است
در بغداد هرروز بسيار خبرها مي رسيد از دزدي , قتل و تجاوز به زنان در بلاد مسلمانان که همه از جانب مسلمانان بود . روزي خواجه نصير الدين مرا گفت مي داني از بهر چيست که جماعت مسلمان از هر جماعت ديگر بيشتر گنه مي کنند با آنکه دين خود را بسيار اخلاقي و بزرگمنش مي دانند ؟
من بدو گفتم : بزرگوارا همانا من شاگرد توام و بسيار شادمان خواهم شد اگر ندانسته اي را بدانم
خواجه نصير الدين فرمود
اي شيخ تو کوششها در دين مبين کرده اي و اصول اخلاق محمد که سلام خدا بر او باد را مي داني . و همانا محمد و جانشينانش بسيار از اخلاق گفته اند و از بامداد که مومن از خواب بر مي خيزد تا هنگامي که شبانگاه با بانويش همبستر مي شود , راه بر او شناسانده شده است
اما چه سري است که هيچ کدام از ايشان ذره اي بر اخلاق نيستند و بي اخلاق ترين مردمانند وآنکه اخلاق دارد نه از مسلماني اش که از وجدان بيدار او است
من بسيار سفرها کرده ام و از شرق تا غرب عالم و دينها و آيينها ديده ام . از "غوتمه ( بودا ) "در خاورزمين تا "ماني ايراني" در باختر زمين که همانا پيروانشان چه نيکو مي زيند و هرگز بر دشمني و عداوت نيستند
آنها هرگز چون مسلمانان در اخلاقشان فرع و اصل نيست و تنها بنيان اخلاق را خودشناسي مي دانند و معتقدند آنکه خود بشناسد وجدان خود را بيدار کرده و نيازي به جزئيات اخلاقي همچون مسلمانان ندارد
اما عيب اخلاق مسلماني چيست اي شيخ ؟
در اخلاق مسلماني هر گاه به تو فرماني مي دهند , آن فرمان " اما " و " اگر " دارد
در اسلام تو را مي گويند
دروغ نگو ... اما دروغ به دشمنان اسلام را باکي نيست
غيبت مکن ... اما غيبت انسان بدکار را باکي نيست
قتل مکن ... اما قتل نامسلمان را باکي نيست
تجاوز مکن ... اما تجاوز به نامسلمان را باکي نيست
و اين " اماها " مسلمانان را گمراه کرده و هر مسلماني به گمان خود ديگري را نابکار و نامسلمان مي داند و اجازه هر پستي را به خود مي دهد و خدا را نيز از خود راضي و شادمان مي بيند
و راز نابخردي مسلمانان در همين است اي شيخ کسلان
از اسرار اللطيفه و الکسيله
ارسال شده توسط اسفندیار فاتح

فضیلت و شرایط نماز جماعت

آئین اسلام،از بعد اجتماعی مهمی برخوردار است و با عنایت ‏به ‏برکات آثار وحدت و تجمع و یکپارچگی،در بسیاری از برنامه‏هایش‏ بر این بعد،تکیه و تاکید کرده است. برگزاری نمازهای روزانه واجب نیز به صورت جماعت و گروهی،یکی از این برنامه‏هاست
رسول خدا(ص)در باره اهمیت جماعت،فرمود
صف‏های نماز جماعت،همانند صف‏های فرشتگان درآسمان چهارم است. اولین نماز جماعتی هم که بر پا شد،به امامت رسول خدا و شرکت‏حضرت علی(ع) و جعفر طیار(برادر حضرت علی(ع) بود. همین که‏ابوطالب،فرزندش علی(ع)را دید که به پیامبر اقتدا کرده،به فرزنددیگرش جعفر گفت: تو نیز به پیامبر اکرم اقتدا کن و این جماعت دو سه‏نفری،پس از نزول آیه «فاصدع بما تؤمر» بود، که فرمان به علنی ساختن‏دعوت و تبلیغ می‏داد
در نماز جماعت،آنکه جلو می‏ایستد و مردم به او اقتدا می‏کنند باید از یک سری‏فضیلت‏ها و برتری‏ها برخوردار باشد،تا فضایل او،الهام‏بخش دیگران نیزباشد پیشنماز،باید در علم و عمل و تقوا و عدالت،برتر از دیگران باشد
احادیث،در این باره،بسیار است.به چند نمونه اشاره می‏کنیم
امام جماعت،باید کسی باشد که مردم به ایمان و تعهد او اطمینان‏داشته باشند. امام صادق(ع)فرمود:امام جماعت، رهبری است که شما را به سوی‏خدا می‏برد،پس بنگرید که به چه کس اقتدا می‏کنید. ابوذر فرمود:امام شما،در قیامت، شفیع شماست.پس شفیع خودتان‏را از افراد سفیه و فاسق قرار ندهید. اقتدا کردن به آنان که در دین یا امامت،غلومی‏کنند،نهی شده است
همچنین به کسی که به عدم صلاحیت خود اقرار کرده باشد نباید اقتدا کرد
امام جماعت باید عادل باشد. به عبارت دیگر نمازگزاران دیگر از اوگناه کبیره و یا اصرار برگناه صغیره ندیده باشند
امام جماعت،باید مورد قبول مردم باشد،و گرنه آن نماز،مورد قبول‏درگاه خداوند نیست

Sunday 30 March 2008

هفتمین شماره مجله نور منتشر شد

هفتمین شماره مجله اينترنتی نور نشریه اجتماعی فرهنگی ادبی ایرانیان مقیم استرالیای غربی اکنون در دسترس شماست
برای خواندن این مجله روی لینک زیر کلیک کنید


Thursday 3 January 2008

خبرنامه اتحادیه ايرانيان مسلمان استرالياي غربي


نخستین شماره ايماوا هرالد نيوز لتر خبرنامه اتحادیه ايرانيان مسلمان استرالياي غربي منتشر شده است

برای مطالعه خبرنامه اتحادیه به وب سايت اتحاديه مراجعه فرماييد

ششمین شماره مجله نور منتشر شد


ششمین شماره مجله اينترنتی نور نشریه اجتماعی فرهنگی ادبی ایرانیان مقیم استرالیای غربی اکنون در دسترس شماست

برای خواندن این مجله روی لینک زیر کلیک کنید