Saturday 16 April 2011

جریان انحرافی سوء استفاده از مذهب



فیلم ظهور بسیار نزدیک است در ۷۵ دقیقه به دست مخاطبان رسیده است. دو مجری که یکی علی اصغر سیجانی و دیگری بانویی چادر به سر است پس از شرح آنچه ستمهای آمریکا و اسرائیل و فساد در دنیا می شمرند، روایات ظهور را شرح می دهند و مجری محجبه بر روی نقشه خاورمیانه با نشانه ای خط سیر نیروهای سفیانی و خط مقدم جبهه خودی و شعیب صالح را نمایان می کند. آیت الله علی خامنه ای رهبر ایران و محمود احمدی نژاد رییس جمهوری این کشور به عنوان یاران امام دوازدهم شیعیان به هنگام ظهور معرفی شده اند. از سوی دفتر رهبر ایران هنوز واکنشی نسبت به انتشار این فیلم و معرفی شدن آقای خامنه ای به عنوان "سید خراسانی" ابراز نشده است. سازندگان این فیلم در سایت اطلاع رسانی خود سکوت رهبر ایران در باره تطبیق دادن رهبر ایران با "سید خراسانی" مورد نظر این روایت را دلیلی بر درستی ادعای خود دانسته اند. آقای احمدی نژاد که از دید ناظران بهره گیرنده اصلی از این تبلیغات سیاسی محسوب می شود هنوز مستقیما درباره این فیلم اظهار نظر نکرده است، این تطبیق البته جنجالی میان دیگر موسسات مهدویت شناسی ایران برپا کرد و مرکز تخصصی مهدویت که زیرمجموعه حوزه علمیه قم است، در بیانیه ای گفت که این فیلم به کلی جعلی است و این قبیل ادعاها ممکن است اصل ظهور منجی را در نظر شیعیان خدشه دار کند



برای خواندن متن کامل خبر اینجا و اینجا را کلیک کنید



حضرت آیت الله سیستانی با انتقاد از جریانات انحرافی تعیین وقت و تطبیق اشخاص در نزدیک بودن ظهور حضرت حجت (عج) درباره پخش برخی مستندات و حرف های انحرافی در زمینه نزدیک بودن ظهور ابراز نگرانی کرد


به گزارش آینده روشن، حضرت آیت الله العظمی سیستانی جریانات انحرافی تعیین وقت و تطبیق اشخاص در نزدیک بودن ظهور حضرت حجت (عج) و دست های پشت پرده این جریانات را نگران کننده توصیف کرده و تصریح داشتند: توقیت ها و تطبیق ها برای نزدیک بودن ظهور حضرت حجت(عج) بسیار نگران­کننده است و این مطالب عقاید مردم را هدف گرفته و باعث تضعیف اعتقادات جامعه می شود یکی از اساتید حوزه علمیه قم با اشاره به سفر اخیرش به عتبات عالیات و دیدار با برخی مراجع عظام عراق، از ابراز نگرانی حضرت آیت‌الله سیستانی، درباره پخش برخی مسایل انحرافی مبنی بر تطبیق اشخاص و تعیین وقت برای ظهور حضرت حجت(عج) خبر داد به گزارش مرکز خبر حوزه، آنچه در پی می‌آید، حاصل گفتگوی خبرنگار مرکز خبر حوزه، با حجت‌الاسلام‌والمسلمین نجم‌الدین طبسی استاد درس خارج کلام اسلامی و مهدویت حوزه علمیه و کارشناس مسائل وهابیت است که بخشی از دغدغه‌ها، ابراز نگرانی‌ها و انتقادات حضرت آیت‌الله سیستانی را پیرامون برخی مباحث مطرح شده درباره مهدویت به ویژه فیلم مستند «ظهور بسیار نزدیک است» و ... را بازگو نموده است در سفر اخیرم به عتبات عالیات که مصادف با ایام نوروز بود به دیدار برخی مراجع عراق از جمله حضرت آیت الله سیستانی نائل شدم که در این دیدار ایشان انتقادات شدیدی نسبت به بروز برخی انحرافات در زمینه ظهور حضرت حجت (عج) داشتند ایشان از مراجع برجسته جهان اسلام محسوب می شوند و ثبات عراق، حفظ وحدت و یکپارچگی این کشور رهین رهبری های این مرجع آگاه شیعه است


توقیت و تطبیق برای ظهور حجت، عقاید مردم را تضعیف می کند


ابراز نگرانی حضرت آیت الله سیستانی درباره پخش برخی مستندات و حرف های انحرافی در زمینه نزدیک بودن ظهور بسیار محسوس بود؛ ایشان جریانات انحرافی تعیین وقت و تطبیق اشخاص در نزدیک بودن ظهور حضرت حجت (عج) و دست های پشت پرده این جریانات را نگران کننده توصیف کرده و تصریح داشتند: توقیت ها و تطبیق ها برای نزدیک بودن ظهور حضرت حجت(عج) بسیار نگران­کننده است و این مطالب عقاید مردم را هدف گرفته و باعث تضعیف اعتقادات جامعه می شود ایشان تاکید کردند: چنین جریاناتی نباید در کشوری مانند ایران شکل بگیرد، یک روز شعیب بن صالح را به یک فرد و بار دیگر به فرد دیگری تطبیق می‌کنند است، این مسائل نگران کننده است دو مسئله توقیت و تطبیق مهمترین انتقاداتی بود که این مرجع عالیقدر شیعه درباره پخش برخی مستندات در زمینه نزدیک بودن ظهور داشتند و تاکید می کردند: مردم از این جریانات پرهیز کنند و مراقب باشند، چون این مطالب با عقاید آنها بازی می کند و باعث تضعیف معتقداتشان می شود


سربازان امام زمان (عج) در برابر انحرافات محکم ایستاده‌اند


بعد از انتقادات و ابراز نگرانی ایشان از جو ایجاد شده در ایران، خدمت ایشان عرض کردم، سربازان امام زمان (عج) و حوزویان آگاه در سنگرهای دفاع از مذهب، اعتقادات و مکتب اهل بیت (ع) محکم ایستاده، تلاش بی وقفه دارند و مشغول کار هستند و برای نمونه نشست نقد و بررسی مستند « ظهور بسیار نزدیک است» را برای ایشان تشریح کردم از بحث هایی که بنده درباره شخصیت شعیب بن صالح، سید یمانی و... در این نشست داشتم، گفته و انتقاداتی که از مستندات این آقایون داشتم را عرضه کردم و گفتم در این نشست « مستند ظهور بسیار نزدیک است» مورد نقد قرار گرفت و مستنداتشان تضعیف شد و جلسه مورد استقبال طلاب قرار گرفت و نوارها و سی دی های آن تکثیر و منتشر شد


تقدیر از معاونت تهذیب حوزه


ایشان از این‌که معاونت تهذیب حوزه های علمیه در مدرسه علمیه فیضیه برای صدها نفر از طلاب و فضلای حوزه چنین نشستی را برگزار کرده، تقدیر و ابراز خوشحالی نمودند حضرت آیت‌الله سیستانی از این‌که بالاخره اگر جریانات انحرافی به وجود آمده، جریاناتی هم در حوزه هست که در مقابل آنها بایستد و مردم را آگاه کند و جلوی این انحرافات را بگیرد بسیار خرسند شدند و بیان داشتند: شروع این انحرافات از کتاب هایی است که به بیان کرامات پرداختند، این کتاب ها عقاید مردم را ضعیف می کند ایشان تصریح کردند: در دوران صدام به ندرت از ایران برای ما کتاب می رسید، ولی امروز معمولاً از کتاب هایی که در ایران منتشر می شود مطلع هستم و متأسفانه برخی کتاب هایی که درباره کرامات و مسائل عرفانی برخی عرفا تالیف می شود، مقدمه جریانات انحرافی است


ابراز خرسندی از موضع‌گیری حوزه علمیه قم


ایشان در پایان بار دیگر از موضع گیری حوزه علمیه قم، علیه این مستندات ابراز خرسندی کردند و برای کسانی که مقابل این جریانات انحرافی ایستاده اند و روشنگری می کنند، بسیار دعا کردند




به نقل از آینده روشن

Friday 15 April 2011

مدل جدید روشنفکری

بهانه نوشتن این چند سطر، موضوع غریبی‏ست که چند ماهی می شود در ذهنم رفت و آمد دارد. در وضعیت خاصی (می‏گویند نگویید بحرانی) که ما در آن به سر می‏بریم موضوعات غریب و گاه بسیار خنده‏دار زیادند. گویا «خاص» بودن یا همان «بحرانی» بودن عامل کنش‏ها و واکنش‏های عجیب و غیرطبیعی است. هیچ چیز شبیه خودش درک نمی‏شود. از شب روشنایی می‏گیریم و از سپیده تاریک می‏شویم. نمی‏خواهم کلامم را دچار استعاره کنم. پس می‏روم سر اصل حرفم. این روزها فراخوانده شدن توسط یکی از نهادهای کنترل‏کننده و نظارت‏کننده (بخوانید اطلاعات) به امتیاز و اعتباری تبدیل شده است که مایه مباهات اهالی فرهنگ است




این مباهات در میان آدم‏های ادبیات وضعیت مبالغه‏آمیزی پیدا کرده است. روزگاری را یادم می آید که سندرم شایعی میان همین آدم‏ها رواج داشت. جمله‏هایی از این دست را در محافل خصوصی، مکرر می‏شنیدیم که تلفن‏های مشکوکی به من می‏شود. نامه‏هایی به دفتر کارم یا محل تدریسم می‏فرستند. تهدیدم کرده‏اند که دیگر ننویسم. تلفن ما شنود دارد. یک پیکان سفید رو به روی خانه ما پارک کرده است. ارشاد با نام من مشکل دارد. همه کتاب‏‏هایم سال آینده لغو مجوز خواهند شد ویادم هست که نمی‏شد زیاد با این آدم‏ها راحت حرف زد. تا می‏آمدی چیزکی بگویی از اوضاع و احوال سیاسی، می‏دیدی خودشان را به آن راه می‏زنند و وضعیت آب و هوا را توصیف می‏کنند. «توهم» کنترل شدن شایع‏ بود. انگار نهادهای کنترل‏کننده به اندازه همه مردم شهر مامور و ناظر و بازجو دارند. توهم فرشتگان نگهبان (اين سندرم اجتماعي را مي شود تحت اين نام قرار داد) زياد نپاييد. ترس از نگهبانان رفته رفته كمرنگ شد. در یکی دو سال اخیر سندرم دیگری جای آن را گرفته است. دیروز فرد متوهم می‏ترسید. «ترس» مهم‏ترین وجه ویژگی چنان وضعیتی بود. آن توهم در بسیاری از موارد «ناخودآگاه» بود. کنترل نشده بود و به یک بیماری بیشتر شبیه بود. امروز اما ترس نیست یا کمرنگ است. آنچه امروز بیشتر خودش را به رخ می‏کشد، چیزی است که من آن را «مباهات» یا فخرفروشی می‏نامم. مباهات به تحت نظر بودن یا در موارد حادی مباهات به داشتن نوعی رابطه با یکی از نهادهای اطلاعاتی. دوست نازنین روشنفکری را می‏شناسم که کمابیش دچار چنین سندرمی‏ست. او در این وضعیت تا آنجا پیش می‏رود که از ایجاد تصور جاسوس دوجانبه بودن خود غرق لذت می‏شود. اما وضعیت غیر حاد این سندرم شایع‏تر است. ضرب‏المثل قدیمی وجود دارد که می‏گوید: چوب را که برداری گربه دزد فرار می‏کند. امروز با توصیف چنین وضعیتی، دوستان و آشنایان ادبی ما همه گربه‏دزد شده‏اند. بی‏آنکه در بسیاری موارد پای گربه یا اصولا دزدی در میان باشد. سویه دیگر چنین سندرمی که ارتباطات انسانی را دچار اختلال کرده است مساله تقابل واقعیت و توهم است. منظورم این است که در این اوضاع و احوال اگر واقعیتی هم وجود داشته باشد، از سوی دیگران باورپذیر نخواهد بود. مثل این است که همه طبق یک قرارداد نامرئی و خود به خودی به این نتیجه رسیده‏اند که به تحت کنترل بودن و بازجویی شدن به دروغ اقرار می‏کنند. اینجاست که معضل روابط اجتماعی آشکار می‏شود. معضلی که حاصل کمرنگ شدن مرز دروغ و واقعیت است. حکایت همان حکایت چوپان دروغگو می‏شود. یا حرفت را باور نمی‏کنند و یا تحت قانون قدیمی «چهل کلاغ» همه چیز به اشتباه خبررسانی می‏شود. همه چیز بزرگ‏نمایی می‏شود و در وسط دعوا هر کس برای مقام و اهمیت خودش نرخ تعیین می‏کند. در پایان همه این حرف‏ها به این واژه استفهامی ابدی می‏رسم: چرا؟ چرا به جایی رسیده‏ایم که در عوض کسب اعتبار از راه خلاقیت و توانایی‏های هنری و ادبی، از راه‏های انحرافی عجیب و غریب دیگری کسب اعتبار می‏کنیم؟ چرا برای بازی در نمایش «من هم هستم» از انگ‏ها و برچسب‏های سیاسی کمک می گیریم؟ ‎ چرا نویسنده‏ای که گوشه خانه نشسته و هیچ فعالیت سیاسی و حتا اجتماعی خاصی در کارنامه‏اش نیست هرازگاهی هوار می‏کشد: من سیاسی‏ام لطفا مرا دستگیر کنید



به نظر می‏رسد مقصر اصلی همان مقصر اصلی همیشگی است: شرایط اجتماعی و سیاسی حاکم بر تعاملات ما، روابط ما با همدیگر، نوشتن و نانوشتن ما و زندگی و زنده بودن ما. تنگنای شرایط و نبودن عرصه باز برای رقابت و فعالیت سالم و منطقی، یک جامعه‏ را به جایی می‏کشاند که روشنفکران راستین و دروغینش به نداشته‏های خود مباهات کنند. می‏ترسم روزی از همین روزهای تاریک- روشن به جایی برسیم که به دستگیری و بازجویی و شکنجه و بدبختی و تیره روزی همدیگر حسادت کنیم و این میان چیزی که چشم‏اندازش روز به روز مه‏آلودتر می‏شود واقعیت است. واقعیتی که چوپان دروغگو را طعمه گرگ‏ها کرد و هیچ کس از خواب بیدار نشد


بيستم فروردين هزار و سيصد و نود

By Shahla Zarlaki as published in Valse Adabi