Monday 23 March 2009

حول حالنا الي احسن الحال

يك سال گذشت هر چه كردم ديدي و هر چه بخشيدي و عفو كردي نديدم. هراسان شدم پناهم دادي ، بيمار شدم شفايم دادي . آرامش و امنيت كه رسيد ، طبيب و پناه را از يادم بردم. يك سال گذشت و چهار فصل و دوازده ماه و سيصد و شصت و شش روز گذشت. چگونه است كه رهايم نميكني؟ چگونه است كه هر گز ، هرگز از تو نااميد نميگردم ؟ آواي ملكوتي يا مقلب القلوب والابصار مي آيد . تو مرا ميخواني كه بخوانمت ؟ اين منم با حسرت سال هاي رفته يا مدبر الليل و النهار
.
اين منم با هزاران اميد به سال هاي پيش رو يا محول الحول و الاحوال . بندگي ام را بپذير، التماس مرا بشنو ، حول حالنا الي احسن الحال
با آرزوی سعادت سلامت و شادکامی
ارسالی کننده: مریم مداحی

Sunday 8 March 2009

حق و باطل

مطهری در کتاب حق و باطل جملاتی به این مضمون نوشته است
از کودکی همیشه این سوال برایم مطرح بود که
چرا قطار تا وقتی ایستاده است کسی به او سنگ نمی زند. اما وقتی قطار به راه افتاد سنگباران می شود
این معما برایم بود تا وقتی که بزرگ شدم و وارد اجتماع شدم دیدم این‏ قانون کلی زندگی ما ایرانیان است که هر کسی و هر چیزی تا وقتی که ساکن‏ است مورد احترام است. تا ساکت است مورد تعظیم و تبجیل است
اما همینکه به راه افتاد و یک قدم برداشت نه تنها کسی کمکش نمی‏کند ، بلکه‏ سنگ است که بطرف او پرتاب می‏شود
و این نشانه یک جامعه مرده است
ولی یک جامعه زنده فقط برای کسانی احترام قائل است که متکلم هستند نه‏ ساکت ، متحرکند نه ساکن ، باخبرترند نه بی‏خبرتر
ارسالی از مسعود قاضی

Wednesday 4 March 2009

سقوط آزاد اقتصاد دوبي

سقوط مارپیچ دبی و فرار خارجیان
مقاله ای جالب از نیویورک تایمز
سوفیای ٣۴ ساله، خانمی فرانسوی است که حدود یکسال پیش برای استخدام در یک شرکت تبلیغاتی به دوبی نقل مکان کرد. او آن چنان اعتمادی به اقتصاد دوبی که بطور سرسام آوری در حال رشد بود، داشت که آپارتمانی به قیمت ٣٠٠٠٠٠ دلار با وام مسکن ١۵ ساله خریداری کرد
امروز او مانند بسیاری از خارجیان دیگر که در دوبی کار می کنند از کار اخراج شده و خود را در برابر خطر اخراج از این شهر خلیج فارس می بیند. وضعیت ٩٠ درصد خارجیهای شاغل در دوبی مشابه وضعیت سوفیاست
او می گوید: من واقعا از آنچه که در حال وقوع است به وحشت افتاده ام. اگر نتوانم بدهی خود را بپردازم، و اگر نتوانم کار جدیدی پیدا کنم، بمن گفته اند که کارم به زندان مخصوص بدهکاران خواهد کشید
درحالیکه اقتصاد دوبی در حال سقوط آزاد است، روزنامه ها گزارش می دهند که حدود سه هزار ماشین که صاحبان آنها، آنها را در پارکینگ فرودگاه رها کرده و از کشور گریخته اند، پارک شده است
گفته می شود که برخی از آنان که از کشور گریخته اند تمام موجودی خود از کارتهای اعتباریشان را نقد کرده اند و یک یادداشت عذرخواهی هم بر روی شیشه جلوی اتوموبیل چسبانده اند
کسانی که شغل خود را در دوبی از دست می دهند باید ظرف یکماه کشور را ترک کنند. این امر باعث می گردد که میزان خرج کردن در کشور کاهش یابد، خانه ها یکی پس از دیگری خالی شود و قیمت ملک پائین بیاید. بعضی از بخشهای دوبی بر اثر این سقوط مارپیچ اقتصاد که در روزگاری نه چندان دور ابرقدرت خاورمیانه بشمار می رفت به شکل شهر ارواح درآمده است
هیچکس از عمق فاجعه اقتصادی که در دوبی اتفاق افتاده آگاهی کامل ندارد اما آنچه که مشخص است اینست که دهها هزار نفر دوبی را ترک کرده اند، قیمت ملک در دوبی به نحو خورد کننده ای پائین آمده و پروژه های بزرگ ساختمانی متوقف یا بکلی منحل شده اند. با اینهمه حکومت حاضر نیست که هیچ نوع اطلاعاتی در اختیار جهان خارج بگذارد و باین صورت است که شایعات در دوبی جان می گیرند و بیش از پیش به اعتماد عمومی و اقتصاد دوبی ضربه می زند
قانون جدیدی که به رسانه ها اعلام شده اینست که اگر رسانه ای شهرت و یا وضعیت اقتصادی کشور را با درج اخبار و یا گزارشهائی به خطر بیاندازد، به مجازاتی تا مرز یک میلیون درهم (در حدود ٢٧٢ هزار دلار)، روبرو خواهد شد. گفته می شود که همین امر باعث شده که گزارش در مورد بحران دوبی به حالت سکون درآید
گزارش روزنامه های محلی در ماه گذشته حاکی از آن بود که هر روز ١۵٠٠ ویزا در دوبی باطل می شود
آنچه که مسلم است قیمت ملک که بطور فاحشی ظرف شش سال اوج گیری اقتصاد دوبی افزایش یافته بود، تنها ظرف دو یا سه ماه گذشته، ٣٠ درصد و یا حتی بیشتر هم افت داشته است. شرکت مودیز (Moody’s) که شرکتها را درجه بندی می کند هفته گذشته اعلام کرد که احتمالا شش شرکت عظیم متعلق به حکومت را با توجه به وخامت اوضاع اقتصادی در دوبی تنزل درجه خواهد داد. تعداد ماشین های لوکس برای فروش روز به روز افزایش می یابد، این ماشینها گاه ۴٠ درصد زیر قیمت دو ماه پیش به فروش می روند. خیابانهای دوبی که همیشه مملو از ماشین و ترافیک بود، این روزها خلوت است
این روزها خارجیهائی که برای یک زندگی بهتر بار خود را بسته و به دوبی آمده بودند، معتقدند که شکوفائی اقتصاد دوبی چیزی جز یک فریب نبوده است. شایعات به سرعت پراکنده می شوند: جزیره مصنوعی پالم جمیره (Palm Jumeira) که نشان افتخار پروژه های ساختمانی دوبی بود در حال نابود شدن است. وقتی شیرهای آب هتلها را باز می کنید به جای آب، سوسک از آنها بیرون می آید
حمزه صیاب ٢٧ ساله، مهندسی است از عراق که از سال ٢٠٠۵ در دوبی مشغول بکار بوده و شش هفته پیش کار خود را از دست داد. دوبی جای بسیار خوبی برای مهندسین جوان بود، حداقل حقوق برای یک مهندس ساختمان با چهار سال سابقه کار، حدود ۴٠٠٠ دلار در ماه بود
حمزه صیاب امروز بیکار است و اغلب وقت خود را در یک کافی شاپ در مرکز خرید ابن بطوطه می گذراند. اگر نتواند تا چند روز دیگر کار پیدا کند مجبور است که دوبی را ترک کند. او می گوید، عراق جای خطرناکیست و باید راهی اردن شوم. گرفتاری دیگر اینست که هنوز ١٢ هزار دلار به بانک برای هوندا سیویکی که خریده بدهکار است و باید اول این پول را از پدر خود قرض کرده و بپردازد. او می گوید دوستانش ماشین های تجملی خریده اند، امروز هیچ کدام کار ندارند و برای فروش ماشین ها در حال دست و پا زدن هستند. صیاب هم چنین می گوید، کار ما شده خوابیدن، سیگار کشیدن و قهوه خوردن و بعد احساس سردرد بخاطر شرایطی که در آن هستیم
ارسال كننده: دكتر فرود غلامي

Tuesday 3 March 2009

زمان تحویل سال نو ایرانی در شهرهای مختلف


حکايت بهلول و شيخ جنيد بغدادی

آورده‌اند كه شيخ جنيد بغدادی به عزم سير از شهر بغداد بيرون رفت و مريدان از عقب او. شيخ احوال بهلول را پرسيد. گفتند او مردي ديوانه است. گفت او را طلب كنيد كه مرا با او كاری است. پس تفحص كردند و او را درصحرايي يافتند. شيخ پيش او رفت و در مقام حيرت مانده سلام كرد
بهلول جواب سلام او را داده پرسيد چه كسي (هستي)؟
عرض كرد منم شيخ جنيد بغدادي. فرمود تويي شيخ بغداد كه مردم را ارشاد مي‌كني؟ عرض كرد آري
بهلول فرمود طعام چگونه ميخوري؟ عرض كرد اول "بسم‌الله" مي‌گويم و از پيش خود مي‌خورم و لقمه کوچك برمي‌دارم، به طرف راست دهان مي‌گذارم و آهسته مي‌جوم و به ديگران نظر نمي‌كنم و در موقع خوردن از ياد حق غافل نمي‌شوم و هر لقمه كه مي‌خورم بسم‌الله مي‌گويم و در اول و آخر دست مي‌شويم
بهلول برخاست و دامن بر شيخ فشاند و فرمود تو مي‌خواهي كه مرشد خلق باشي در صورتي كه هنوز طعام خوردن خود را نمي‌داني و به راه خود رفت
مريدان شيخ را گفتند: يا شيخ اين مرد ديوانه است. خنديد وگفت سخن راست از ديوانه بايد شنيد و از عقب او روان شد تا به او رسيد
بهلول پرسيد چه كسي؟ جواب داد شيخ بغدادي كه طعام خوردن خود را نمي‌داند. بهلول فرمود آيا سخن گفتن خود را مي‌داني؟ عرض كرد آري
بهلول پرسيد چگونه سخن مي‌گويي؟
عرض كرد سخن به قدر مي‌گويم و بي‌حساب نمي‌گويم و به قدر فهم مستمعان مي‌گويم و خلق را به خدا و رسول دعوت مي‌كنم و چندان سخن نمي‌گويم كه مردم از من ملول شوند و دقايق علوم ظاهر و باطن را رعايت مي‌كنم. پس هر چه تعلق به آداب كلام داشت بيان كرد
بهلول گفت گذشته از طعام خوردن سخن گفتن را هم نمي‌داني
پس برخاست و دامن برشيخ افشاند و برفت. مريدان گفتند يا شيخ ديدي اين مرد ديوانه است؟ تو از ديوانه چه توقع داري؟ جنيد گفت مرا با او كار است، شما نمي‌دانيد. باز به دنبال او رفت تا به او رسيد
بهلول گفت از من چه مي‌خواهي؟ تو كه آداب طعام خوردن و سخن گفتن خود را نمي‌داني، آيا آداب خوابيدن خود را مي‌داني؟
عرض كرد آري
بهلول فرمود چگونه مي‌خوابي؟
عرض كرد چون از نماز عشا فارغ شدم داخل جامه‌ خواب مي‌شوم، پس آنچه آداب خوابيدن كه از حضرت رسول (عليه‌السلام) رسيده بود بيان كرد
بهلول گفت فهميدم كه آداب خوابيدن را هم نمي‌داني. خواست برخيزد جنيد دامنش را بگرفت و گفت اي بهلول من هيچ نمي‌دانم، تو قربه‌الي‌الله مرا بياموز
بهلول گفت چون به ناداني خود معترف شدي تو را بياموزم
بدانكه اينها كه تو گفتي همه فرع است و اصل در خوردن طعام آن است كه لقمه حلال بايد و اگر حرام را صد از اين گونه آداب به جا بياوري فايده ندارد و سبب تاريكي دل شود. جنيد گفت جزاك الله خيراً! و در سخن گفتن بايد دل پاك باشد و نيت درست باشد و آن گفتن براي رضاي خداي باشد و اگر براي غرضي يا مطلب دنيا باشد يا بيهوده و هرزه بود... هر عبارت كه بگويي آن وبال تو باشد. پس سكوت و خاموشي بهتر و نيكوتر باشد. و در خواب كردن اين‌ها كه گفتي همه فرع است؛ اصل اين است كه در وقت خوابيدن در دل تو بغض و كينه و حسد بشري نباشد
ارسالی از مریم مداحی