Sunday 22 June 2008

زندگی مثل چای است

گروهى از فارغ التحصيلان قديمى يک دانشگاه که همگى در حرفه خود آد م هاى موفقى شده بودند، با همديگر به ملاقات يکى از استادان قديمى خود رفتند. پس از خوش و بش اوليه، هر کدام از آنها در مورد کار خود توضيح مي داد و همگى از استرس زياد در کار و زندگى شکايت مي کردند. استاد به آشپزخانه رفت و با يک کترى بزرگ چاى و انواع و اقسام فنجان هاى جوراجور، از پلاستيکى و بلور و کريستال گرفته تا سفالى و چينى و کاغذى (يکبار مصرف) بازگشت و مهمانانش را به چاى دعوت کرد و از آنها خواست که خودشان زحمت چاى ريختن براى خودشان را بکشند. پس از آن که تمام دانشجويان قديمى استاد براى خودشان چاى ريختند و صحبت ها از سر گرفته شد، استاد گفت: «اگر توجه کرده باشيد، تمام فنجان هاى قشنگ و گران قيمت برداشته شده و فنجان هاى دم دستى و ارزان قيمت، داخل سينى برجاى مانده اند. شما هر کدام بهترين چيزها را براى خودتان مي خواهيد و اين از نظر شما امرى کاملاً طبيعى است، امّا منشاء مشکلات و استرس هاى شما هم همين است. مطمئن باشيد که فنجان به خودى خود تاثيرى بر کيفيت چاى ندارد. بلکه برعکس، در بعضى موارد يک فنجان گران قيمت و لوکس ممکن است کيفيت چايى که در آن است را از ديد ما پنهان کند.چيزى که همه شما واقعاً مى خواستيد يک چاى خوش عطر و خوش طعم بود، نه فنجان. امّا شما ناخودآگاه به سراغ بهترين فنجان ها رفتيد و سپس به فنجان هاى يکديگر نگاه مى کرديد. زندگى هم مثل همين چاى است. کار، خانه، ماشين، پول، موقعيت اجتماعى و .... در حکم فنجان ها هستند. مورد مصرف آنها، نگهدارى و دربرگرفتن زندگى است. نوع فنجاني که ما داشته باشيم، نه کيفيت چاى را مشخص مي کند و نه آن را تغيير مي دهد. امّا ما گاهى با صرفاً تمرکز بر روى فنجان، از چايى که خداوند براى ما در طبيعت فراهم کرده است لذت نمي بريم. خداوند چاى را به ما ارزانى داشته نه فنجان را. از چايتان لذت ببريد. خوشحال بودن البته به معنى اين که همه چيز عالى و کامل است نيست. بلکه بدين معنى است که شما تصميم گرفته ايد آن سوى عيب و نقص ها را هم ببينيد. در آرامش زندگى کنيد، آرامش هم درون شما زندگى خواهد کرد
ارسالی از: مسعود قاضی

آرام ولی مصمم

دو قطره مایع وقتی کنار هم قرار بگیرند چه می کنند!؟
پاسخ بسیار ساده است. وقتی به هم نزدیک می شوند انعکاس تصویر خود را در سطح دیگری می بینند و نزدیکتر که می شوند یکی می شوند و به یک قطره واحد اما بزرگتر تبدیل می شوند. ولی دو سنگ چطور؟ جواب این را هم همه می دانیم! دو تکه سنگ هر چقدر بهم نزدیک شوند باز هم یکی نمی شوند و به زحمت تصویر دیگری را در سطح خود منعکس می کنند و این قاعده کلی طبیعت است
هر چه دو موجود سخت تر و قالبی تر باشند و به کلیشه ها و قالب های خود بیشتر چسبیده باشند، ضمن اینکه امکان انعکاس تصویر موجودات اطراف در درونشان مشکل تر می شود، امکان و احتمال یکی شدن و بزرگتر شدنشان هم کمتر می شود. نرمی و انعطاف پذیری، مدارا و اغماض، چشم پوشی و نادیده گرفتن و بخشش، همه و همه مهارت هایی هستند که هر چه بیشتر به آنها مسلط باشیم، آمادگی و استعداد ما برای بزرگتر شدن و آرامش و قرار گرفتن و جذب شدن در اجتماعی که هستیم بیشتر می شود. اما از سوی دیگر آیا سر سخت تر از آب چیزی سراغ دارید!؟ سنگ عظیمی که از کوه سرازیر می شود، اگر در مسیر خود با مانع و سنگی استوار مواجه شود، پشت آن متوقف می شود و آنقدر آنجا می ماند که مانع خودش از سر راهش کنار برود. اما آب برعکس به محض اینکه به مانعی استوار برمی خورد، ابتدا سعی می کند مانع را با جریان طبیعی با خود همراه کند و اگر نتواند سعی می کند آن را جا بگذارد و از آن عبور کند و از ریزترین شکاف های آن فرار کند و اگر نتواند سعی می کند آن را دور بزند و باز هم اگر نتواند آنقدر پشت سنگ می ایستد و با آب های پشت سرش یکی می شود تا به اندازه کافی نیرو جمع کند تا سنگ را به جلو هل دهد و یا از روی آن عبور کند. یعنی آب با وجودی که مثل سنگ قالبی و کلیشه ای نیست و دائم به یک شکل خاص نچسبیده، اما در عین نرمی و انعطاف پذیری در قیاس با سنگ به مراتب سر سخت تر و در رسیدن به مقصود خود لجوج تر و مصمم تر است. سنگ با تمام آن همه ادعای ظاهری سختی و استحکام سال ها در یک جا پشت سر اولین مانع جدی می ایستد و آب همچنان به راه خود به سوی دریا ادامه می دهد. در زندگی نیز باید چنین بود. باید معنای واقعی سرسختی و استواری و مصمم بودن را در دل نرمی و انعطاف پذیری و اغماض جست و جو کنیم. مهم این نیست که چند صد سال موفق شده ای شکل و قالب خود را همچنان که بوده حفظ کنی! بلکه مهم این است که در طول این سالها چقدر خودت را با شرایط واقعی زمان خود وفق داده ای و چقدر توانسته ای سهم خود را از جاده های سر راه خود بگیری
بعضی مواقع اگر لازم آمد باید کوتاه بیایی! بعضی مواقع باید نگاهت را به سمتی دیگر بدوزی و خودت را به ندیدن بزنی! بعضی مواقع باید از بعضی چیزها بگذری ، البته بسیاری از مواقع باید صبر کنی تا ارتفاع و نیروی لازم برای قد کشیدن و سرریز شدن را پیدا کنی. اما هرگز نباید به خودت بگویی که این کوتاه آمدن ها و این سربه زیر بودن ها و این منتظر ماندن ها بمعنای ضعیف بودن و شکست خوردن و پیروز نشدن است. مهم این است که همچنان در ذات خود مصمم به جاری شدن باشی و حتی یک لحظه رویای جریان یافتن به سوی دریا را از ضمیر خود پاک نکنی. اگر استوارانه آب بمانی و فریب شکل قالبی و ثابت سنگ نخوری و یخ نزنی، همیشه فرصت داری تا جاری شوی و با دریا ملاقات کنی. این تعبیر جادویی یعنی جست و جوی سرسختی و استواری در دل نرمی و انعطاف پذیری، درسی است عملی که همه ما در طول زندگی آن را در عمل آموخته ایم و وظیفه داریم آن را همچنان که دریافته ایم به نسل بعد از خود منتقل کنیم. در سال جدید چه بسا بارها لازم شود که انعطاف به خرج دهیم. بیایید در این مواقع با رجعت به ذات سیال و پرتلاطم و جاری خود بدون از دست دادن هویت خویش از موانع عبور کنیم و مسیر خود را به سوی دریا ادامه دهیم. از همه مهم تر به جوانان و کودکان و نسل بعد هم با عمل خود بگوییم که سر سختی فقط در داشتن قالب سخت نیست. بلکه سرسخت و مصمم واقعی کسی است که در هر شکل و شمایلی که مسیر برایش تعیین کند، راهش را ادامه می دهد و می رود
ارسالی از: اسفندیار فاتح