Tuesday 16 September 2008

تحليل واقعه رمضان

على را «چه» كشت؟
شهادت اميرمومنان، حضرت على (ع) از دردناك ترين فجايعى است كه در تاريخ بشر اتفاق افتاده است
او نه تنها براى شيعيان و مسلمانان كه براى تمام دل هاى حق طلب، عدالت خواه و جوياى فضايل اخلاقى اسطوره اى دوست داشتنى بوده و هست. براى همين است كه همه جان هاى پاك شيفته و سوگوار شهادت مظلومانه اوست و هنوز هم اين پرسش در برابر قتل ناجوانمردانه او باقى است كه چرا؟
بررسى و تحليل فاجعه شهادت حضرت على (ع) حداقل از دو زاويه قابل انجام است، نخست آنكه بپرسيم او را چه كسى و چگونه كشت؟ مقدمات و آثار اين حادثه چه بود، ديگر آنكه به دنبال يافتن «چرا»يى اين اقدام ضدانسانى باشيم
شيوه اول همان روش «تاريخ نقلى» است كه در جاى خود مفيد و آموزنده است، اما نبايد در آن متوقف ماند. بايد به تاريخ تحليلى هم رو آورد و فارغ از اينكه چه كسى مرتكب اين فاجعه دهشت بار شده است، بررسى كرد كه چرا چنين شد. پاسخ به اين سوال دوم است كه از تكرار فاجعه جلوگيرى مى كند و مرگ على (ع) را مانند زندگى او براى ابديت درس آموز و سزاوار انديشيدن مى كند
يكى از بزرگ ترين و اصيل ترين متفكرانى كه در اين باره انديشيده است استاد شهيد مرتضى مطهرى است و قصد ما در اينجا بازخوانى و مرورى گذرا بر يافته هاى ايشان است. آن بزرگوار به مناسبت بحث اسلام و نيازهاى زمان ضمن توجه به اين تفاوت آن را چنين مطرح كرده و پاسخ مى دهد: يك وقت مى گوييم على را كه كشت و يك وقت مى گوييم چه كشت؟ اگر بگوييم على را كه كشت البته عبدالرحمن ابن ملجم و اگر بگوييم على را چه كشت بايد بگوييم جمود و خشك مغزى و خشكه مقدسى
اين نكته اى است كه به مناسبت هاى مختلف در كتاب هاى گوناگون شهيد مطهرى مورد توجه و تاكيد قرار گرفته است. ايشان جمود فكرى را مهم ترين تهديد براى جامعه و تفكر اسلامى مى داند و بارها نسبت به تكرار آن هشدار داده است
از نظر وى خوارج و قاتلان على (ع) تنها مصداقى از اين خطر بزرگ هستند؛ نه تنها مصداق آن و بالاتر اينكه نشانه هاى حيات و حضور روحيه خوارج همواره وجود داشته و دارد. استاد مطهرى در كتاب جاذبه و دافعه على (ع) مى نويسد: بحث از خارجى گرى و خوارج به عنوان يك بحث مذهبى بحثى بدون مورد و فاقد اثر است، زيرا امروز چنين مذهبى در جهان وجود ندارد. اما در عين حال بحث درباره خوارج و ماهيت كارشان براى ما و اجتماع ما آموزنده است. زيرا مذهب خوارج هر چند منقرض شده است، اما روحا نمرده است روح خارجى گرى در پيكر بسيارى از ما حلول كرده است
معناى جمود و روح خارجى گرى چيست؟ نشانه هاى آن كدام است؟ نمونه هاى آن چيست؟ به چه دليل به اين اندازه خطرناك است و همواره بايد درباره آن انديشيد و بالاخره راه مبارزه با آن كدام است؟ اينها پرسش هايى است كه در ادامه پاسخ آنها را از لابه لاى آثار شخصيتى جست وجو مى كنيم كه به تعبير امام خمينى (ره) آثار او بدون استثنا خوب و آموزنده است. روح خارجى گرى انفكاك تعقل از تدين استاز نظر شهيد مطهرى بايد بگوييم جمود و خشك مغزى و خشكه مقدسى بود كه موجب آفرينش فاجعه اى به بزرگى ترور على (ع) در محراب عبادت شد و اين همان خطرى است كه همواره جوامع بشرى را تهديد مى كند
براى درك اهميت اين خطر بزرگ بايد در نظر داشت كه تعقل و تدين دو بال براى پرواز فرد يا جامعه به سوى خوشبختى و كمال است. بديهى است كه پرواز با هيچيك از اين دو بال به تنهايى انجام شدنى نيست. همان گونه كه حذف دين ورزى از زندگى بشر به بهانه خردمندى خيانت به او و پرتاب انسان به قعر بدبختى هايى است كه نمونه آن را امروزه در غرب شاهد هستيم. ناديده گرفتن خردورزى با شعار دين دارى هم آثار نكبت بارى درپى خواهد داشت. بالاتر اين كه در مقايسه آثار شوم اين دو بدون ترديد تمسك به ظواهر دين منهاى تفكر و انديشه داراى عواقب وحشتناك ترى است. در نصوص دينى هم اصالت با عقل و تعقل است و حتى ميزان ارزش ديندارى افراد با اندازه خردورزى آنان سنجيده مى شود. آنان كه به اسم دين بديهيات و داده هاى عقلى را انكار مى كنند نه تنها خود به گوهر دين دست نيافته اند كه با ارائه چهره اى زشت از بزرگ ترين نعمت الهى مانع گرايش دلهاى پاك به آن مى شوند و چه خيانتى بالاتر از اين. اينان با توقف در ظواهر احكام از اهداف دين دور شده و بلكه عليه آنها اقدام مى كنند و خوارج جلوه بارز چنين مردمانى بوده اند. ابن ابى الحديد مى گويد: اگر مى خواهيد بفهميد كه جمود و جهالت چيست، به اين نكته توجه كنيد كه اينها وقتى قرار گذاشتند اين كار را بكنند مخصوصا شب نوزدهم رمضان را انتخاب كردند. گفتند: ما مى خواهيم خدا را عبادت بكنيم و چون مى خواهيم امر خيرى را انجام بدهيم پس بهتر اين است كه اين كار را در يكى از شب هاى عزيز قرار بدهيم كه اجر بيشترى ببريم
اين چنين است كه شهيد مطهرى جوهره خارجى گرى را جداسازى عقل از دين دانسته و هشدار مى دهد كه «انفكاك تعقل از تدين را كه همان روح خارجى گرى است»، هنوز هم زنده و خطرناك مى بيند. ايشان تصريح مى كند مذهب خارجى گرى با اينكه ديرى نپاييد، اما روحش در تمام قرون و اعصار اسلامى جلوه گر بوده است. تا اكنون كه عده اى از نويسند گان معاصر و روشنفكر دنياى اسلام نيز طرز تفكر آنان را به صورت مدرن و امروزى در آورده اند و با فلسفه حسى پيوند داده اند
عجيب اينكه از نگاه مطهرى حتى مكتب اخبارى گرى در ميان شيعيان هم متاثر از روح خارجى گرى است و اين دو جريان خيلى شبيه يكديگر هستند. خالى كردن آموزه ها و گرايش هاى دينى از بن مايه هاى عقلى، گرفتن روح از بدن و ميراندن آن است؛ همان كارى كه كليسا كرد و همه اديان و از جمله اسلام هنوز هم كه هنوز است تاوان آن را مى پردازند. براى همين است كه در قرآن و ساير متون دينى اين همه بر تعقل و تدبر پافشارى شده است. دانشمند فرزانه دوران ما استاد محمدرضا حكيمى- كه خدايش به سلامت دارد- سال ها است با طرح نظريه اهداف دين و احكام دين هشدار داده و مى دهد كه بايد از تحجرگرايى و جمود بر ظواهر احكام و غافل ماندن از اهداف تشريع آنها بر حذر بود. گرفتار آمدن در چنين دامى موجب آن مى شود كه با تحول زمان و نيازهاى آن احكام دينى نه تنها از فلسفه تشريع خود دور گردند كه به ضد خود تبديل شده و بهانه اى به دست بدخواهان دهد تا اسلام را متهم به ناكار آمدى و عدم پاسخ گويى به نياز بشر كنند. گناهى كه بخشودنى نيست. نشانه ها و پيامدهاى مذهب خوارج گفته شد آنچه از نظر استاد مطهرى جوهره مذهب خوارج و سبب به شهادت رساندن على (ع) بود، انفكاك تعقل از تدين و روحيه جمود و خشكه مقدسى است. قاتلان على (ع) نه تنها انسان هاى بى دين نبودند كه از شدت توجه به ظواهر دينى حتى مرتكب گناه كبيره را كافر مى دانستند و اين همان چيزى است كه در مجموع روحيه آنها را خطرناك بلكه وحشتناك كرد. مطهرى در كتاب جاذبه و دافعه على (ع) با اشاره به اين نكته و تاكيد بر اينكه خطر نفى خردگرايى به نام دين ورزى همچنان باقى است و بارها در تاريخ اسلام تكرار شده است مميزات خوارج و نشانه هاى پيدايش روح خارجى گرى را چنين بر مى شمارد ۱. خوارج روحيه اى مبارز و فداكار داشتند و در راه عقيده و ايده خويش سرسختانه مى كوشيدند. ۲. مردمى عبادت پيشه و متنسك بودند. شب ها را به عبادت مى گذراندند و بى ميل به دنيا و زخارف آن بودند. ۳. مردمى جاهل و نادان بودند. در اثر جهالت و نادانى حقايق را نمى فهميدند و بدتفسير مى كردند. ۴. مردمى تنگ نظر و كوته ديد بودند. اسلام و مسلمانى را در چهار ديوارى انديشه هاى محدود خود محصور كرده و مدعى بودند كه همه بد مى فهمند و يا اصلا نمى فهمند و همه جهنمى هستند
اجتماع اين خصوصيات پيامدهاى مهمى نيز براى جامعه دارد كه دو پيامد اصلى و مهم آن را خود على (ع) خطاب به خوارج فرموده اند: همانا شما بدترين مردم هستيد. شما تيرهايى هستيد در دست شيطان كه از وجود پليد شما براى زدن نشانه خود استفاده مى كند و به وسيله شما مردم را در حيرت و ترديد و گمراهى مى افكند اين دو پيامد مهم چيست؟ نخست آنكه به دليل كنار نهادن تفكر و تحمل خوارج به وسيله اى در دست صاحبان قدرت تبديل مى شوند. به عبارت ديگر خطر جهالت اين گونه افراد و جمعيت ها بيشتر از اين ناحيه است كه ابزار و آلت دست زيرك ها قرار مى گيرند و سد راه مصالح عاليه اسلامى واقع مى شوند. هميشه منافقان بى دين، مقدسان احمق را عليه مصالح اسلامى بر مى انگيزانند. اينها شمشيرى مى گردند در دست آنها و تيرى در كمان آنها
حماقت جاهلان متنسك باعث شد تا از طريق آنان پيروزى حتمى ياران على (ع) در جنگ صفين جاى خود را به پذيرش آتش بس و حكميت اجبارى دهد. حكميت نيز منجر به عزل على (ع) گردد و سپس على (ع) را به گناه ناكرده پذيرش حكميت متهم و بعد هم ترور نمايند. دومين پيامد خطرناكى كه در نهج البلاغه بر آن تاكيد شده است پيدايش فتنه و گمراهى در ميان عوام است. خوارج به دليل تمسك به شعارهاى دينى و عمل به ظواهر احكام ديگران را فريب مى دهند و به همين دليل مبارزه با آنان سخت ترين جهاد است. على از روحيه خارجى گرى به هارى كه يك بيمارى مسرى و خطرناك است ياد مى كند و مى فرمايد به دليل ظاهر فريبنده خوارج كسى جز من جرات در آوردن چشم اين فتنه را نداشت
به همين دليل است كه شهيد مطهرى در ميان همه مشكلات خوارج را مشكل اساسى آن حضرت مى نامد و اين است كه على به عنوان يك افتخار بزرگ براى خود مى گويد: اين من بودم و تنها من بودم كه خطر بزرگى كه از ناحيه اين خشكه مقدسان به اسلام متوجه مى شد درك كردم. پيشانى هاى پينه بسته اينها و جامه هاى زاهد مآبانه شان و زبان هاى دائم الذكرشان و حتى اعتقاد محكم و پابرجا يشان نتوانست مانع بصيرت من گردد. من بودم كه فهميدم اگر اينها پابگيرند همه را به درد خود مبتلا خواهند كرد و جهان اسلام را به جمود و ظاهر گرايى و تقشر و تحجرى خواهند كشانيد كه كمر اسلام خم شود. مگر نه اين است كه پيغمبر فرمود دو دسته پشت مرا شكستند: عالم لاابالى و جاهل مقدس مآب
سلام بر على (ع) آن روز كه در كعبه زاده شد، آن روز كه مظلومانه و غريب در مسجد به شهادت رسيد و آن روز كه سرافرازانه محشور خواهد شد
دكتر محسن اسماعيلى