Sunday 3 August 2014

جوايز ادبي ايران از گسترش تا زودمرگي

سعيد طباطبايي

چندي است که تعطيلي جوايز ادبي غيردولتي در ايران به يک اتفاق تکراري و قابل پيش‌بيني بدل شده است. همان طور که سر بر آوردن جوايز ادبي جديد در اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد امری طبیعی جلوه می کرد. بله، به اين ترتيب عمر مفيد جوايز ادبي در ايران کمي بيش از يک دهه بوده است. طي اين يک دهه، جوايز ادبي مختلف و گوناگوني سر برآوردند که مهم‌ترين آنها، مربع جوايز ادبی ایران را تشکیل می دادند و جالب اینکه هر چهار جایزه ادبی مورد نظر تمرکز اصلی شان بر حوزه ادبیات داستانی سال بود. اين چهار جايزه، در کنار اين شباهت تفاوتهاي بسياري هم با يکديگر داشتند و سعی می کردند سلایق مختلفی را پوشش دهند. در کنار اين چهار جايزه، جوايز ديگري هم شکل گرفتند که يا برگزاري‏شان در مقطع کوتاهتری بود یا به دلايل مختلف از تاثيرگذاري کمتري در جامعه مخاطبان ادبيات ايران برخوردار بودند

 این جوایز حوزه های مختلفی را پوشش می دادند از شعر گرفته تا نقد ادبی. از داستانهای کوتاه ارسالی تا رمان های متفاوت. هر یک نیز روش و راهکار خودش را داشت. از سرشناسي گاه اغراق آمیز  داوران و برگزارکنندگان گرفته تا ناشناسي مطلق تيم برگزارکننده و داوران جايزه براي اهالي ادبيات. اما می توان گفت همه اين جوايز نهايتا پيوندي مشترک يافتند. بدون اغراق بايد گفت پيوند مشترک همه جوايز ادبي بخش خصوصي يا در جوانمرگي بود يا در ستروني. و البته جالب تر آنکه این نکته دوم درباره جوايز ادبي دولتي نيز صادق است. جوايز ادبي دولتي نيز که در همين يک دهه به شدت رشد و بسط يافتند و بر تعداد آنها به شکل بی رویه ای  در تاريخ وزارت فرهنگ افزوده شد البته به زودمرگي دچار نشدند اما ستروني تجربه جدی بود که در همان بدو تشکیل جایزه با آن روبرو شدند. به زعم من جوایز بی اثر با جوایز تعطیل شده تفاوت چندانی ندارند. فقط این جوایز محملی می شوند برای کسب درآمد یا شهرت یا نان قرض دادن

اما به راستي چه اتفاقي افتاد که برگزاري جايزه ادبي طي يک دهه به يکباره متداول شد و به یکباره هم افول کرد. باید بپذیرم که علت شکل گیری جوایز خصوصی ادبی در ایران در انتهای دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد گشایش فضای فرهنگی آن سالها و افزايش قابل توجه آثار ادبي و افزايش توجه جامعه به حوزه ادبیات بود. ادبيات ايران و جامعه نويسندگان پس از انتخابات سال 76 رياست
جمهوري با گسترش رسانه ها مورد توجه مضاعف رسانه ها و جامعه قرار گرفتند. گشايش فضاي فرهنگي و رشد قابل توجه تعداد عناوين کتاب‌هاي ادبي به ويژه در حوزه داستان کوتاه و رمان و همچنین ورود گسترده نسل جوان علاقمند شرایطی را فراهم کرد که شکل گیری جوایز ادبی یکی از الزام های آن بود.  رمان و داستان کوتاه خودشان را به عنوان کالاهاي اقتصادي فرهنگي قابل سرمایه گذاری معرفی می کردند. پس امکان جذب سرمایه گذار و حامی مالی برای برگزاری جایزه ادبی هم وجود داشت. از همين رو بود که جوايز خصوصي چون مهرگان ادب، منتقدان مطبوعات، گلشيري، کارنامه و يلدا (که پس از چهار دوره متوقف شد و دبير آن پس از دو سال جايزه  روزي روزگاري را ايجاد کرد) در يک فاصله زماني کوتاه شکل گرفتند. درست پس از آنها و با فاصله اندک جايزه صادق هدايت، بهرام صادقي و والس پديد آمدند. در همان زمان جوايز دولتي نيز پرشورتر از گذشته برگزار می شدند. این تب و تاب همچنان ادامه داشت و سال به سال بر تعداد جوايز ادبي نیز افزوده می شد. اما جامعه ادبي ايران که با رشدي فزاينده در توليد و نشر روبه‌رو بود همچنان تشنه فضاهاي جديدي براي طرح نويسندگان جديد و آثارشان بود. از همين زمان بود که انتظار از جوايز ادبي غيرمنطقي شد و کم کم با بسته تر شدن فضاهای فرهنگی طی سالهای بعد کاهش تعداد رسانه ها به خصوص رسانه های تخصصی و تمرکز بیشتر افکار عمومی روی وقایع سیاسی بار نامعقولی بر گردن جوایز ادبی گذاشته شد. جوایز باید نقش تبلیغات چی ادبیات را به عهده می گرفتند. ممری می شدند برای تامین معاش نویسنده و جایگاهی بر تعیین کیفیت آثار نویسندگان. پس از گسترش غیرمنطقی و بی رویه جوایز دومین آسیب جدی به جوایز ادبی را در همین نکته باید جست

پس از انتخابات سال 84 فضا براي برگزاري جوايز ادبي خصوصي هم سال به سال تنگ تر شد. تعداد آثار منتشره يکباره به شدت کاهش يافت به نحوي که در سال 87 تعداد رمان های منتشر شده به سی اثر هم نمی رسید. از سوی دیگر در طی همین سالها وزارت ارشاد وقت به اهميت و نقش جوايز خصوصي نيز پي برد و سعی کرد با دو راهکار این جوایز را بی اثر کند.  اولين طرح، ايجاد جوايز ادبي پر طمطراق دولتي بود و و دومي ايجاد محدوديت براي برگزاری جدی ترین جوایز خصوصی آن ساله بود. طرح اول با شکست روبرو شد. در زیرمجموعه وزارت ارشاد آن زمان جوایز پرطمطراقی شکل گرفتند اما رویکرد مدیریتی این جوایز از همان گام های نخست مشخص کرد که این جوایز محملی هستند برای هزینه کردهای بی نتیجه. تبلیغاتی برای هیچ. پس راه کسب اعتبارشان در راه حل دوم بود یعنی حذف جوایز معتبر و جدی بخش خصوصی. این رویکرد پس از سال 88 تا به آنجا ادامه پیدا کرد که بطور مشخص فعالیت دوجایزه ادبی تاثیرگذار متوقف شد. ساير جوايز نيز مجبور شدند که به صورت محفلي و خانگي به کار خود ادامه دهند. کاهش کيفيت آثار ادبي و کاهش تعداد آثار منتشره و همچنين يأس و نااميدي در ميان نويسندگان و منتقدان حرفه ای ادبیات ایران عامل دیگر رو به زوال رفتن جوایز ادبی بود. جوایز ادبی که در سالهای نخست از جهره های مطرح تر و تاثیرگذار ادبی به عنوان کادر برگزاری و داوران جایزه بهره می بردند کم کم و طی زمان مجبور به جوان گرایی شدند. جوان گرایی در آغاز موجب افزایش تحرک و انرژی جوایز بود اما کم کم این جوانگرایی بی مرز و منطق تا جایی تداوم یافت که به بی تجربگی انجامید و همه این عوامل در نهایت موجب جوانمرگی برخی جوایز و سترونی دیگر جوایز بود. جالب آنکه در همين سال های زوال  نيز جوايز جوان جديدي در بخش خصوصي و دولتي پديد آمدند. در واقع خلع حاصل از تعطيلي جوايز پرسابقه و  جدي ادبي بخش خصوصي فضايي مناسب بود برای ظهور جوایز جدید که دست اندرکارانشان تصور می کردند م یتوانند جای خالی را به راحتی پر کنند اما همین جوایز جدید که در جوانگرایی و بی تجربگی گوی سبقت را ربوده بودند به سرعت سترونی فضای ادبی را نمایان کردند

به نظر می رسد تغییر سیاست های دولت جدید نیز در حوزه فرهنگ هنوز نتوانسته تاثیر جدی بر رونق جوایز و البته ادبیات داشته باشد. شاید علت آن را باید در یاس و ناامیدی همچنان حاکم بر اذهان جامعه ادبی ایران و وضعیت نامساعد اقتصادی و آسیب های جدی دانست که صنعت نشر طی سالهای پیش متحمل شده است. زمان لازم  است تا باز شرایطی فراهم شود که یک جایزه ادبی با کادری حرفه ای و توانمند با رویکردی شفاف و اهدافی منطقی پدید آید

دبير جايزه ادبي روزي روزگاري

No comments:

Post a Comment