Monday 31 May 2010

از پارس برآمدم


از پارس برآمدم. از پارسوماش. این گفته من است. کوروش پسر ماندانا و کمبوجیه. من کوروش هخامنش فرمان دادم که بر مردمان ملال نرود. زیرا ملال مردمان ملال من است و شادمانی مردمان شادمانی من. بگذارید هرکس به آیین خویش باشد. زنان را گرامی بدارید. فرودستان را دریابید و هرکس به تکلم قبیله خویش سخن گوید. گسستن زنجیرها آرزوی من است. ما شب و شقاوت را خواهیم زدود، زندگی را ستایش خواهیم کرد. تا هست سرزمین من آسمانی باد. که در او رودهای بسیاری جاری است. ما دامنه ها و دشت هایی داریم دریا وار. سحرآمیز، سرسبز و برکت خیز و شما را گفتم این بهشت بی گزند را گرامی بدارید. سرزمین من توان شکفتنش بسیار است. سرزمین من، مادر من است. تا هست خنده شادی خیز کودکان خوش باد، تا هست شهریاری بانوان و آواز خنیاگران خوش باد. تا هست رودها بسیارتر و بسیارتر باد. از اندوه و عزا به دور باد سرزمین من. تا هست هرگز دلتنگی به دیدارتان نیاید. تا هست اندوه آدمیان مرده باد. به یادتان می آورم بهترین ارمغان آدمی آزادی است. باشد که تا هست از خان و مان ملتم عطر و ترانه برخیزد. مردمان ما شایسته آرامش و آزادی اند، مردمان ما شایسته شادمانی و ترانه اند. مردمان ما شایسته عدالت و علاقه اند، دودمانتان در آرامش، زندگی هاتان دراز، و آینده تان روشن تر از امروز باد
این آرزوی من است

برگزیده ای از سخنان کوروش بزرگ در منشورهای پارسوماش، شوشیانا و پرشیا