زیاد دور نیست. پارسال بود که همین جا و همین شب نوشتم: زمستان است. زمستان پارسال با همه زمستانیاش فرق میکرد با زمستان امسال. اما نمیدانستیم. سادهلوحانه فکر میکردیم همه زمستانها، زمستان اخوانند. از بچگی که زمستان را میخواندیم و از دل آن ترسای پیر پیرهن چرکین، مفاهیم کنایی و استعاری بیرون میکشیدیم، ایمان داشتیم که در اعماق زمستان زندگی میکنیم. منظور اخوان را خوب نفهمیده بودیم. زمستان اخوانی نمیدانستیم چیست. سرما و تگرگ و یخبندان و سوز گداکش ندیده بودیم به عمر خودمان. زمستان امسال تعریف کاملتری از زمستان است. زمستان سردی است. سوزش میرود تا مغز استخوان و از آن جا راه میگیرد تا نمیدانم کجای قلبمان. به حرف سازمان هواشناسی گوش نکنید که میگوید تا چند روز آینده، هوا آفتابی است. اما واقعیت این است که یک توده هوای سنگین پر فشار از چهار جهت شمال و جنوب و شرق و غرب در راه است. در این زمستان، قلب آدم هم یخ میزند. هم سقف آسمان کوتاهتر است و هم زمین دلمردهتر و هم درختان بلورآجینتر. قبول دارید؟
پارسال نمیدانم چه شد که ناگهان دو روز از شب یلدای والس نگذشته، تعطیل شدیم. گفته بودم به دوستان که و ان یکاد بخوانند و در فراز کنند. سطر پایانی یادداشت پارسال همین بود. اما انگار کسی یادش رفته بود بخواند و یا، ان یکاد را از بر نبود. این ان یکاد خیلی خوب است. هم کوتاهتر است و هم آسانتر و هم کاربردیتر. مثل آیهالکرسی نیست که نام گرم و امنی دارد اما مثل شب یلدا دراز است و دشوار. نام این یکی را هم دوست دارم. یاد گرما و زمستان و امنیت میافتم و... وارد حریم اوراد و اذکار نشویم تا حریممان در هجوم ناگاه بادها غافلگیر نشود. به همان شعر حافظ خودمان راضی باشیم بهتر است. در فراز کردن هم یادمان نرود. قفل و پشتدری هم برای محکمکاری ضرر ندارد. از قدیم گفتهاند مالت را محکم نگه دار و همسایهات را دزد نکن. سکوت کن و یلدایت را بیدار بمان. بیدار و هوشیار. البته که خواب به چشم نمیآید با این صداها. دوست دارم سرم را از پنجره بیرون کنم و به این آقای نوحهخوان خوش صدا که «یا حسین»های قشنگی فریاد میزند بگویم: آواز دهل از دور خوش است، نه زیر گوش. توی کوچه باریک که با هر کوبش بر آن دهل مارک یاماها، قلب من هری میریزد... صدا به صدا نمیرسد این روزها. مگر میشنود این آقای نوحهخوان. و اصلا مگر عیبی دارد در این همه صدای درهم، این یکی هم بیاید زیر پنجره خانه کوچک ما و داد بزند یا حسین! چند صدایی جامعه مدرن یعنی همین. خیلی وقت است که به دلخوشکنکهای ادبیات زندهایم و سرحال. و ان یکاد پارسالمان عمل نکرد. بگذار امسال با خیام خلوت کنیم تا صبح و خیال بهشت بیحور
پارسال نمیدانم چه شد که ناگهان دو روز از شب یلدای والس نگذشته، تعطیل شدیم. گفته بودم به دوستان که و ان یکاد بخوانند و در فراز کنند. سطر پایانی یادداشت پارسال همین بود. اما انگار کسی یادش رفته بود بخواند و یا، ان یکاد را از بر نبود. این ان یکاد خیلی خوب است. هم کوتاهتر است و هم آسانتر و هم کاربردیتر. مثل آیهالکرسی نیست که نام گرم و امنی دارد اما مثل شب یلدا دراز است و دشوار. نام این یکی را هم دوست دارم. یاد گرما و زمستان و امنیت میافتم و... وارد حریم اوراد و اذکار نشویم تا حریممان در هجوم ناگاه بادها غافلگیر نشود. به همان شعر حافظ خودمان راضی باشیم بهتر است. در فراز کردن هم یادمان نرود. قفل و پشتدری هم برای محکمکاری ضرر ندارد. از قدیم گفتهاند مالت را محکم نگه دار و همسایهات را دزد نکن. سکوت کن و یلدایت را بیدار بمان. بیدار و هوشیار. البته که خواب به چشم نمیآید با این صداها. دوست دارم سرم را از پنجره بیرون کنم و به این آقای نوحهخوان خوش صدا که «یا حسین»های قشنگی فریاد میزند بگویم: آواز دهل از دور خوش است، نه زیر گوش. توی کوچه باریک که با هر کوبش بر آن دهل مارک یاماها، قلب من هری میریزد... صدا به صدا نمیرسد این روزها. مگر میشنود این آقای نوحهخوان. و اصلا مگر عیبی دارد در این همه صدای درهم، این یکی هم بیاید زیر پنجره خانه کوچک ما و داد بزند یا حسین! چند صدایی جامعه مدرن یعنی همین. خیلی وقت است که به دلخوشکنکهای ادبیات زندهایم و سرحال. و ان یکاد پارسالمان عمل نکرد. بگذار امسال با خیام خلوت کنیم تا صبح و خیال بهشت بیحور
گویند کسان بهشت با حور خوش است من میگویم که آب انگور خوش است
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار کاواز دهل شنیدن از دور خوش است
شهلا زرلکی