Wednesday, 2 November 2011

ستاره هاي ادبيات دهه هشتاد

سعید طباطبایی

وقتی از ستاره‌ها حرف می‌زنیم از چه حرف می‌زنیم
یا آب‌هایی که به آسیاب ناواقعیت‌ها ریخته می‌شود
یادداشتی به بهانه انتشار ویژه‌نامه ادبیات داستانی دهه هشتاد در روزنامه همشهری
آب را گل نکنیم

گاهی این مصرع کوتاه "آب را گل نکنیم" با تمام تکرار شدنش در طی این سال‌ها –بی‌جا و با جا- بدجوری بر موضوع مورد بحث می‌نشیند. بر موضوع مورد بحث این یادداشت بسیار کوتاه؛ یعنی انتشار آن 4 صفحه‌ای که روزنامه ادبیات‌گریز همشهری به همت کامران محمدی به تحلیل و بررسی ادبیات داستانی دهه 80 اختصاص داده بود که بسیار می‌نشیند، آنقدر که میل داشتم اسم اصلی این یادداشت را "آب را گل نکنیم" بگذارم. اما کدام "آب" و کدام "گل"؟
اول باید از جای دیگری شروع کنم. از اینجا که ایده‌ها و همت‌های گاه‌وگدار کامران محمدی را می‌پسندم و یا از اینجا که هر فرصت رسانه‌ای، اندک غنیمتی است برای ادبیات رنجور این سال‌ها که کمی محبت جلب کند و کمی مخاطب... اما نه... بهتر است بروم سراغ آب نه چندان گوارای ادبیات امروز و گل چسبناک ناواقعیت‌ها
دوستانی که مرا می‌شناسند می‌دانند که چقدر برایم استفاده از کلمه دروغ و یا جانشینی چون "ناواقعیت" سخت است. آنقدرها به واقعیت متعین اعتقادی ندارم. آنقدرها توان قضاوت در خود نمی‌بینم که از دوگانگی واقعیت و دروغ، راستی و فریب حرف بزنم. من هم مانند سایر دوستان هم‌نسل و هم‌دوره، در دل زمانه گیر کرده‌ام و نظرم از دل زمانه وقوع حوادث است و با درصدی از خطا روبه‌رو است. اما فکر می‌کنم همین ناظر ایستاده در میان دریاچه، آنقدر بتواند به حد واقعیت نزدیک شود که بفهمد اگر قرار باشد ده چهره نویسنده از یک بازه فرضی ده‌ساله به نام دهه هشتاد انتخاب شود، از آن ده نفر شاید و با اغراق دو سهم یا سه سهم در نهایت به دوستان نویسنده نزدیک به دولت و حکومت بیشتر نرسد. دوست عزیزم، کامران محمدی، سعی کرده پس از دیرزمانی چهار صفحه یک روزنامه کثیرالانتشار را به ادبیات اختصاص دهد و فراموش کرده که آن واقعیت نامتعین کمی مهم‌تر از 4 صفحه روزنامه همشهری به هر قیمتی است
ادبیات دهه هشتاد، بی‌شک نقص‌ها دارد اما حداقل یک حسن تام و تمام دارد و آن افزایش حضور چهره‌های مستقل و غیرسیاسی در وادی ادبیات است. افول چهره‌های ادبی موسوم به دولتی (که محمدی از آنها با عنوان کم و بیش مذهبی و متعلق به جریان دفاع مقدس یاد می‌کند)، یک الگوی واضح ادبیات ما در بیست سال گذشته بوده است و همچنین جداشدن بسیاری از نویسندگان از جرگه نویسندگان نزدیک به حاکمیت سیاسی و مستقل شدن. محمدی ده نویسنده را به عنوان ستاره‌های دهه نام می‌برد. استارهای دهه 80 او: مصطفی مستور، رضا امیرخانی، احمد دهقان، مجید قیصری، داوود غفارزادگان، محمدرضا بایرامی، زویا پیرزاد، حسین سناپور و مهسا محب‌علی هستند. اما نگاهی به این لیست نامتوازن نیز کافی است تا گل شدن آب معنی بیابد. جالب است که صفحه 16 همین روزنامه، نظرسنجی دارد که مقاله کامران محمدی را بدجوری نقض می‌کند. در نظرسنجی شاهد اسم‌هایی چون: رضا قاسمی، ابوتراب خسروی، حسن شهسواری، علی خدایی و... هستیم و جالب آنکه فقط یک اسم مشترک در این دو لیست می‌توان یافت: زویا پیرزاد. البته در کنار این اسامی که از دل خود روزنامه بیرون می‌زند به نویسندگان درخشان دیگری نیز می‌شود اشاره کرد مانندٰ؛ محمدرضا کاتب که با انتشار چندین رمان، از نامزدها و برگزیدگان اصلی جوایز دهه هشتاد بوده ‌است. همچنین سئوال پیش می‌آید که در دهه رشد نویسندگی زنان، در لیست ستارگان، فقط یک پنجم سهم زنان نویسنده است؟ و جوانان پرشور ادبیات کجا این آسمان قرار می‌گیرند؟
بی‌شک انتخاب ده ستاره برای یک دهه کاری دشوار است و پر خطا، اما فضای ادبیات را به گونه‌ای دیگرگون جلوه دادن و دیوارها را دوباره برکشیدن و ستاره‌ها را حلبی کردن...؟ این جلوه‌ی دیگرگون از صفحه 9 که جلد ویژه‌نامه نیز هست آغاز شده، جایی که "دهه بهت" عنوان مصاحبه با فیروز زنوزی جلالی بر آن جا خوش کرده و به جای یادداشت سرآغاز، لید مصاحبه با این نویسنده آمده است. نویسنده‌ای که در لید مصاحبه اشاره می‌شود یکی از چهره‌های دهه است و ترجیح می‌دهد ادبیات دهه هشتاد را به دریا بریزد.... این ناحرفه‌ای‌گری* تا حدی است که وقتی ناغافل همشهری 11 مهر را به دست بگیری و به صفحه 9 برسی، تصور خواهی کرد که ویژه‌نامه ادبیات داستانی دهه زنوزی و دوستان است نه دهه هشتادی که ما می‌شناسیم... دهه هشتادی که هنوز 5 ماه و 14 روز دیگرش باقی است

شانزدهم مهرماه نود
البته این ویژه‌نامه، ضعف‌ها و ناحرفه‌ای‌گری‌ها بسیار دارد. اما بهتر دیدم فقط در خصوص همین برکشیدن دوباره دیوار و گل‌‌‌‌‌‌‌‌آلودی دریاچه کم عمق بنویسم


By Saied Tabatabaee as published in Valse Adabi

No comments:

Post a Comment